پنج شنبه, 01 آذر 1403   19. جمادی الاول 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

بداء، نشانه‌ی حاکمیت مطلق خداوند- درس دوم: دست خدا همیشه باز است!

بسم الله الرحمن الرحیم

بداء، نشانه‌ی حاکمیت مطلق خداوند

   

درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: زهرا مرادی

   

در دوره‌ی «بداء، نشانه‌ی حاکمیت مطلق خداوند »، ضمن ارائه‌ی معنای صحیح بداء و بیان اهمیت و جایگاه آن در اعتقادات دینی، به چالش‌های مطرح در این حوزه، می‌پردازیم و به این نکته متذکر می‌گردیم که باورمندی به بداء نه تنها از اصلی ترین اصول اعتقادی شیعی در ذیل اعتقاد به توحید است، بلکه اهل سنت نیز به مفهوم بداء اعتقاد دارند و اختلاف ایشان، اختلافی لفظی و ناشی از برداشت اشتباه از معنای بداء است.

   

درس دوم: دست خدا همیشه باز است!

جلسه‌ی گذشته ، به اهمیت اعتقاد به بداء در مکتب اهل بیت علیهم السلام تذکر داده شد و جهت آشنایی با مفهوم بداء، علاوه بر بررسی معنای لغوی، به مناظره‌ی امام رضا علیه السلام با فردی به نام مروزی که منکر بداء بود، اشاره گردید. با توجه به کلام امام رضا علیه السلام دریافتیم باورمندی به بداء، پذیرش حرّیت و حاکمیّت مطلق باریتعالی در انجام هر کاری است؛ چنان که هر گاه بخواهد، هر چه بخواهد، خلق می‌کند و تا هر وقت که اراده کند، به آنچه خلق کرده، حیات می‌بخشد و هر گاه اراده کند، نابودش می‌کند و اگر اراده کند، دوباره آن را خلق می‌کند. در هیچ امری دستش بسته نیست و اگر بخواهد دعای بندگانش را به اجابت می‌رساند و اگر اراده کند، آنها را مجازات می‌کند. همچنین، به عمر هر کس که بخواهد، می‌افزاید و از عمر هر کس که اراده کند، می‌کاهد. و همه‌ی اینها مصادیق بداء درباره‌ی خداوند متعال است.

این جلسه، در راستای تبیین آموزه‌ی بداء و به منظور تاکید بر حریت و سلطنت مطلق خداوند متعال به این موضوع می‌پردازیم که:

هر فعلی که از جانب خداوند سبحان محقق می‌گردد و یا هر خلقی که ایجاد می‌شود، چند مرحله ی خاص را تا وقوع، سپری می‌کند.[1] بدین صورت که:

ابتدا خداوند متعال، وقوع آن را می‌خواهد (مشیت می‌کند)؛ سپس انجامش را اراده می‌کند؛ و وقتی اراده کرد، آن را تقدیر می‌کند و آنگاه که تقدیر کرد، حکم صادر می‌کند و در نهایت، آن حکم را اجرا می‌فرماید.[2]

به این مراحل، به ترتیب، مشیت، اراده، قَدَر، قضا و امضا می گویند.

  1. 1) مشیت یعنی: خواستن اولیه برای وقوع فعل یا خلقت چیزی[3]
  2. 2) اراده یعنی: تثبیت مشیت و عزم بر چیزی که مشیت بر آن تعلق گرفته[4]
  3. 3) قَدَر یعنی: وضع حدود مانند میزان رزق و مقدار بقا و زمان فنای شیء.[5] به عبارت دیگر، «تقدیر» تعیین اندازه و شکل و حالت و سایر خصوصیات ماهیتی است که خداوند، پیش از آفرینش آن شیء یا رخداد فعلِ مورد نظر، معین می‌کند.
  4. 4) قضا یعنی: استوارسازی و صدور حکم[6]
  5. 5) امضا یعنی: همان تحقق فعل و اجرا شدن امر مورد نظر

بر مبنای آموزه های اهل بیت علیهم السلام، در هر کدام از مراحل چهارگانه ی مشیت، اراده، قَدَر و قضا دست خداوند باز است تا در نهایتِ قدرت و حریت، مشیت، اراده، قَدَر و قضای قبلی را تغییر دهد و یا حتی کلا آن را از بین ببرد.[7] به بیان دیگر، تا قبل از وقوع و انجام نهایی فعل که اصطلاحا به آن «امضا» گفته می شود، خداوند می تواند رأی و تصمیم خود را هرگونه که می خواهد تغییر دهد[8]  

و چنین نیست که:

اگر چیزی را مشیت کرد، نتواند مشیت خود را تغییر دهد؛

یا اگر اراده ای کرد، نتواند اراده ی جدیدی را جایگزین قبلی فرماید؛

یا اگر تقدیری را برای مخلوقش رقم زد، نتواند آن را تغییر دهد؛

و یا اگر حکمی صادر فرمود، نتواند حکم و قضای جدیدی را اعمال بفرماید.

   

به چنین باوری که دست خداوند را در تغییر مشیت، اراده، قَدَر و قضا باز می داند، در مکتب اهل بیت علیهم السلام بداء گفته می‌شود.

جهت فهم راحت‌ترِ نکات گفته شده، به نمودار زیر توجه فرمایید:

   

مراحل تحقق افعال   

مراحل مذکور در تحقق افعال یا خلقت اشیاء توسط خداوند متعال، در مورد افعال انسان نیز صدق می‌کند. یعنی انسان نیز با اِعمال همین مراحل، افعال خود را به منصه‌ی ظهور می‌رساند. مثلا فرض کنید کسی بخواهد سرپناهی داشته باشد. این خواستن اولیه، همان «مشیت» است. در مرحله‌ی بعد، فرد اراده می‌کند و تصمیم می‌گیرد خانه‌ای به عنوان سرپناه تهیه نماید. این، همان «اراده» است. سپس نزد خود، اندازه، ابعاد، مدل و خصوصیات خانه‌ای را که می‌خواهد تهیه کند، تعیین می‌کند. این مرحله، «قدر» است. وقتی تصمیم نهایی می‌گیرد تا خانه‌ای با اندازه و خصوصیات تقدیر شده را تهیه کند، «قضا» است و خرید یا تهیه‌ی خانه‌ی مذکور، در حکم «امضا» خواهد بود.

بدیهی است تا وقتی انسان خانه‌ی مذکور را نخریده، می‌تواند رأی خود را در هر مرحله تغییر دهد. مثلا نظرش درباره‌ی مدل خانه یا ابعاد آن عوض شود و یا حتی کلا از خرید خانه منصرف شود. درباره‌ی فعل خداوند نیز همین گونه است. یعنی تا زمانی که فعل، محقق نشده، دست خدا باز است که رأی و تصمیمی جدید بگیرد و مشیت، اراده، قدر و قضای قبلی را تغییر دهد و یا حتی کلا آن را از بین ببرد.

اعتقاد به این حرّیت و قدرت مطلق خداوند در تغییر اراده‌ی خود و تقدیرات و سرنوشت‌های مخلوقاتش در هر مرحله از مراحل چهارگانه، به صورت آن به آن و در هر لحظه، همان باورمندی به «بداء» استو همانطور که اشاره شد، تا وقتی فعلی محقق نشده و امری اجرا نشده، امکان بداء وجود دارد؛ حتی اگر خداوند وقوع آن فعل را اراده کرده باشد و تقدیراتش را معین فرموده باشد و حکمش را صادر و یا از آن بالاتر، انجام شدنش را به فرشته یا پیامبری اِخبار کرده و اطلاع داده باشد!

بنابراین، تا زمانی که فعل و حادثه‌ای خاص در عالم رخ نداده، این امکان وجود دارد که خداوند متعال اراده‌ی جدیدی را جایگزین خواست قبلی خود نماید و هیچ چیز، حتّی قضا و قدر الهی نمی‌تواند قدرت و مالکیّت خدا را محدود سازد و دست او را ببندد. همچنانکه قرآن کریم می‌فرماید:

«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ اَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ»[9]

یعنی: و یهود گفتند: «دست خدا، بسته است». دست‌های خودشان بسته باد و به سزای آنچه گفتند، از رحمت خدا، دور باشند! بلکه هر دو دست او گشاده است. [خدا] هر‌گونه بخواهد، می‌بخشد.

آیه‌ی مذکور، درباره‌ی یهودیانِ زمانِ پیامبر نازل شده که معتقد بودند خداوند همه‌ی تقدیرهای جهان را انجام داده و برای اینکه تقدیر جدیدی انجام دهد یا آنچه را پیش‌تر تقدیر نموده، تغییر دهد، دستش بسته است. در این آیه، خداوند ادعای ایشان را رد می‌کند و می‌فرماید دست خدا باز است و قدرتش به هیچ وجه محدود نیست.

   

در ادامه، جهت فهم عمیق ترِ موضوع، به نمونه هایی از بداء که نشانه‌ای از حرّیت و سلطه‌ی خداوند بر خلقت است، اشاره می‌گردد:

   

-      بخشیده شدن قوم حضرت یونس علیه السلام

یکی از نمونه‌های بداء، برطرف شدن عذابی بود که خداوند برای مجازات قوم حضرت یونس علیه السلام در نظر گرفته بود و وقوع آن را توسط پیامبرش به مردم اِخبار فرموده بود.

قوم حضرت یونس، با وجود تلاش‌های دلسوزانه‌ی پیامبرشان در طول سالیان متمادی، دعوت او را اجابت نکرده بودند و ایمان نیاورده بودند. به همین دلیل، حضرت یونس از آنها رنجید و نزد خدا از قومش شکایت کرد. خداوند هم درخواست حضرت یونس علیه السلام را که قومش را نفرین کرده بود، پذیرفت و عذابی سخت و مهلک برای ایشان مقدر نمود. به حضرت یونس وحی شد در فلان زمان عذاب خداوند بر مردم نازل می‌شود. یونس علیه السلام دلش طاقت نیاورد و برای آخرین بار به میان مردم رفت و آنها را از عذابی که خداوند وعده داده بود، بیم داد. اما مردم او را مسخره کردند و همچنان به خدا و پیامبرش ایمان نیاوردند. حضرت یونس که یک بار دیگر، سرکشی قومش را دید، با ناراحتی، شهر را ترک کرد تا هنگام فرود آمدن عذاب، در میان گناهکاران نباشد.

هنگامی که نشانه‌های عذاب نمایان شد، همه به وحشت افتادند و به حقانیت گفته‌های حضرت یونس پی بردند. شخص عالِمی در میان قوم یونس علیه السلام بود که وقتی پشیمانیِ مردم را دید، به ایشان پیشنهاد نمود در فرصت باقیمانده، از خداوند عذرخواهی و طلب بخشش کنند. مردم که از کرده‌ی خویش پشیمان شده بودند، سخنان وی را گوش دادند و همگی ضجه زنان و از عمق وجود، از خداوند رحمان پوزش طلبیدند.

خداوند مهربان نیز توبه‌ی ایشان را پذیرفت و با آنکه برایشان عذابی سخت مقدر نموده بود، از مجازات ایشان چشم پوشید.[10]

امام صادق علیه السلام در تبیین بداء و تاکید بر حریت مطلق خداوند در تغییر سرنوشت مخلوقات، به این ماجرا اشاره کرده و فرموده اند:

«خداوند، هر چه بخواهد انجام می‌دهد و هر چه را بخواهد تغییر می‌دهد همانند قوم یونس که بداء در موردشان تحقق یافت و مورد رحمت واقع شدند.»[11]

   

-      ورود قوم حضرت موسی علیه السلام به سرزمین مقدس

یکی دیگر از نمونه‌های برجسته در بحث بداء، ماجرای قوم بنی‌اسراییل است.

خداوند متعال برای قوم بنی‌اسراییل مقدر فرموده بود وارد سرزمین مقدس شوند. اما زمانی که به نزدیکیِ آنجا رسیدند، از امر خدا و حضرت موسی علیه السلام سرپیچی کردند. به سبب این سرپیچی، رأی خدا تغییر کرد و به ایشان اجازه‌ی ورود به سرزمین مقدس نداد. بنی‌اسراییل با اینکه به نزدیکیِ شهر رسیده بودند، تا چهل سال نتوانستند داخل شوند و در بیابان‌های اطرافش سرگردان ماندند. تا اینکه نسلی که نافرمانی کرده بود، از دنیا رفت و خداوند به نوادگان ایشان اذن دخول داد.

در قرآن کریم در این باره می‌خوانیم:

«ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما نوشته (مقرّر داشته)، در آیید و به عقب، باز نگردید که زیان‌کار خواهید شد.»[12]

امام صادق علیه السلام در توضیح آیه‌ی فوق می‌فرماید:

«آن را برایشان نوشت، سپس محوش کرد. آن‌گاه، آن را برای فرزندانشان نوشت و آنان به آن سرزمین درآمدند. و خداوند، آنچه را بخواهد، محو و یا اثبات می‌کند؛ و اصل کتاب، نزد اوست.»[13]

   

-      غیبت سی روزه‌ی حضرت موسی علیه السلام

یکی دیگر از مواردی که خداوند متعال، آنچه اراده فرموده بود را به پیامبرش اطلاع داد اما بعد، تصمیم خود را تغییر داد و امر دیگری رقم زد، ماجرای کناره گرفتن حضرت موسی علیه السلام از قومش به مدت سی روز بود.

خداوند متعال، به حضرت موسی علیه السلام امر کرد سی شبانه روز از قومش فاصله بگیرد و برای عبودیت پروردگار به کوه طور برود. حضرت موسی علیه السلام نیز ماجرا را به بنی‌اسراییل گفت و از آنها خواست در طول این سی روز به سخنان و راهنمایی‌های برادرش هارون گوش دهند.[14]

اما بنا به حکمتی خداوند اراده فرمود ده روز دیگر به قراری که با موسی علیه السلام گذاشته بود، بیفزاید و در واقع در مقدار زمان مقرر، بداء حاصل شد.

امام باقر علیه السلام در تبیین این ماجرا می‌فرماید:

«خداوند، سی شبانه روز تقدیر کرده بود ولی بداء حاصل شد و ده شبانه روز دیگر، به وعده‌شان افزود.»[15]

توجه به این نکته، ضروری می‌نماید که: با وجود آنکه نمونه‌های فوق، به رویدادهای ویژه‌ای اشاره دارند، اما بداء منحصر به امور غیر عادی و خاص نیست؛ بلکه بنا به تعریف ارائه شده از بداء و آنچه درباره‌ی حریت و سلطنت مطلقه‌ی پروردگار و باز بودن دست خداوند در انجام هر کاری گفته شد، هر واقعه‌ی ممکن الوقوعی می‌تواند در معرض «بداء» قرار داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است حادثه‌ی ناگواری برای شخصی رقم خورده باشد و او بدون آنکه خبر داشته باشد، صدقه‌ای پرداخت نماید و همین فعلِ او، سبب رفع بلا گردد. چنین پیشامدی یکی از مصادیق بداء است، هرچند آن شخص هیچ گاه متوجه اتفاقی که قرار بود برایش بیفتد و خطری که از سرش گذشت، نشود.

امام سجاد علیه السلام می فرمایند:

«برای خداوند، لوح محفوظی است که در هر روز، سیصد مرتبه در آن نگاه می کند و در هر نگاهی هرکه را بخواهد می‌میراند، زنده می‌کند، عزیز می‌دارد، خوار می‌کند و هرچه اراده کند، انجام می‌دهد.» [16]

لذا در هر لحظه و در مورد تک تک ما این امکان وجود دارد که در سرنوشت و تقدیرات خوب یا بدی که برایمان رقم خورده، از جانب خداوند متعال، بداء ایجاد شود. چنین باوری موجب بیم غیر متناهی از عدل خدا در کنار امید غیر متناهی به فضلش می‌گردد و سبب می‌شود آدمی همواره در حالت خوف و رجا باشد و از رفتار و نیات خود مراقبت نماید تا زمینه ساز تقدیرات خیر گردد؛ چراکه کسی که به بداء معتقد است دست خدا را در هر لحظه برای هر کاری باز می‌بیند و نسبت به هیچ تقدیر خیر یا شری برای خود اطمینان ندارد.

در جلسه‌ی آینده به این موضوع خواهیم پرداخت که: منشأ بداء و تغییر رأی خداوند سبحان چیست؟

   

نکات مهم این درس:

-     هر فعلی که از جانب خداوند محقق می‌گردد و یا هر خلقی که ایجاد می‌شود، مراحل زیر را تا وقوع، سپری می‌کند:

O    مشیت (خواستن اولیه برای وقوع فعل یا خلقت چیزی)

O    اراده (تثبیت مشیت و عزم بر چیزی که مشیت بر آن تعلق گرفته) 

O    قَدَر (وضع حدود مانند میزان رزق و مقدار بقا و زمان فنای شیء)

O    قضا (استوارسازی و صدور حکم) 

O    امضا (تحقق فعل و اجرا شدن امر مورد نظر)

-     تا پیش از وقوع نهایی فعل (امضا) دست خداوند باز است تا هر تغییری را که بخواهد در مراحل چهارگانه‌ی مشیت، اراده، قَدَر و قضایی که تعیین کرده بود، ایجاد نماید و یا حتی به کلی آن را از بین ببرد.

-     اعتقاد به حرّیت و قدرت مطلق خداوند در تغییر اراده‌ی خود و تقدیرات و سرنوشت‌های مخلوقاتش در هر مرحله، به صورت آن به آن و در هر لحظه، همان باورمندی به «بداء» است و تا وقتی امر مورد نظر اجرا نشده، امکان بداء وجود دارد.

-     هیچ چیز، حتّی قضا و قدر الهی و حتی اِخبار وقوع امری به فرشته یا پیامبر نمی‌تواند قدرت و مالکیّت خدا را محدود سازد و دست خدا را در تغییر آن ببندد.

-     باورمندی به بداء، آدمی را همواره در حالت خوف و رجا نگاه می‌دارد و سبب می شود از رفتار و نیات خود بیشتر مراقبت نماید تا زمینه ساز تقدیرات خیر گردد.
www.mohammadivu.org.MOHR

    

     

     

     

     

        

     

    

 


[1]امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند: "لَا يَكُونُ شَيْ‏ءٌ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ‏ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى" یعنی: هیچ چیز بدون مشیّت و اراده و تقدیر و قضای خداوند متعال موجود نمی‌شود: کافی، ج 1، ص 150. ؛ همچنین بر اساس فرمایش امام صادق علیه السلام، فعل خداوند، شامل هفت مرحله است: مشیت، اراده، قدر، قضا، اذن، کتاب و اجل: "لَا يَكُونُ شَيْ‏ءٌ فِي السَّمَاوَاتِ وَ لَا فِي الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِسَبْعٍ بِقَضَاءٍ وَ قَدَرٍ وَ إِرَادَةٍ وَ مَشِيئَةٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَل": همان، ص 149 و 150.

[2]امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: "إِنَّ اللَّهَ إِذَا شَاءَ شَيْئاً أَرَادَهُ وَ إِذَا أَرَادَ قَدَّرَهُ وَ إِذَا قَدَّرَهُ‏ قَضَاهُ‏ وَ إِذَا قَضَاهُ أَمْضَاه" یعنی: هنگامی که خداوند چیزی را مشیت نماید (بخواهد)، اراده اش می‌کند؛ و وقتی اراده کرد، تقدیرش می‌کند؛ و آنگاه که تقدیر کرد، حکمش می‌کند و هنگامی که حکم کرد، امضایش می‌کند: بحارالانوار، ج 5، ص 122.‏

[3]امام کاظم علیه السلام: "ابْتِدَاءُ الْفِعْل": کافی، ج 1، ص 150.

[4] امام رضا علیه السلام: "الْعَزِيمَةُ عَلَى‏ مَا شَاء": بحارالانوار، ج 5، ص 117.‏

[5] امام رضا علیه السلام: "وَضْعُ الْحُدُودِ مِنَ الْآجَالِ وَ الْأَرْزَاقِ وَ الْبَقَاءِ وَ الْفَنَاء": بحارالانوار، ج 5، ص 117.‏

[6] امام رضا علیه السلام: "وَ الْقَضَاءُ هُوَ الْإِبْرَامُ‏ وَ إِقَامَةُ الْعَيْن": کافی، ج 1، ص 158.‏

[7] "عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سُئِلَ الْعَالِمُ (ع)کَیْفَ عِلْمُ اللَّهِ؟ قَالَ عَلِمَ وَ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ قَدَّرَ وَ قَضَى وَ أَمْضَى فَأَمْضَى مَا قَضَى وَ قَضَى مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ کَانَتِ الْمَشِیئَةُ وَ بِمَشِیئَتِهِ کَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ کَانَ التَّقْدِیرُ وَ بِتَقْدِیرِهِ کَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ کَانَ الْإِمْضَاءُ وَ الْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَى الْمَشِیئَةِ وَ الْمَشِیئَةُ ثَانِیَةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِیرُ وَاقِعٌ عَلَى الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاءِ فَلِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى الْبَدَاءُ فِیمَا عَلِمَ مَتَى شَاءَ وَ فِیمَا أَرَادَ لِتَقْدِیرِ الْأَشْیَاءِ فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاءَ فَالْعِلْمُ فِی الْمَعْلُومِ قَبْلَ کَوْنِهِ وَ الْمَشِیئَةُ فِی الْمُنْشَإِ قَبْلَ عَیْنِهِ وَ الْإِرَادَةُ فِی الْمُرَادِ قَبْلَ قِیَامِهِ وَ التَّقْدِیرُ لِهَذِهِ الْمَعْلُومَاتِ قَبْلَ تَفْصِیلِهَا وَ تَوْصِیلِهَا عِیَاناً وَ وَقْتاً وَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ هُوَ الْمُبْرَمُ مِنَ الْمَفْعُولَاتِ ذَوَاتِ الْأَجْسَامِ الْمُدْرَکَاتِ بِالْحَوَاسِّ مِنْ ذَوِی لَوْنٍ وَ رِیحٍ وَ وَزْنٍ وَ کَیْلٍ وَ مَا دَبَّ وَ دَرَجَ مِنْ إِنْسٍ وَ جِنٍّ وَ طَیْرٍ وَ سِبَاعٍ وَ غَیْرِ ذَلِکَ مِمَّا یُدْرَکُ بِالْحَوَاسِّ فَلِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِیهِ الْبَدَاءُ مِمَّا لَا عَیْنَ لَهُ فَإِذَا وَقَعَ الْعَیْنُ الْمَفْهُومُ الْمُدْرَکُ فَلَا بَدَاءَ وَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ فَبِالْعِلْمِ عَلِمَ الْأَشْیَاءَ قَبْلَ کَوْنِهَا وَ بِالْمَشِیئَةِ عَرَّفَ صِفَاتِهَا وَ حُدُودَهَا وَ أَنْشَأَهَا قَبْلَ إِظْهَارِهَا وَ بِالْإِرَادَةِ مَیَّزَ أَنْفُسَهَا فِی أَلْوَانِهَا وَ صِفَاتِهَا وَ بِالتَّقْدِیرِ قَدَّرَ أَقْوَاتَهَا وَ عَرَّفَ أَوَّلَهَا وَ آخِرَهَا وَ بِالْقَضَاءِ أَبَانَ لِلنَّاسِ أَمَاکِنَهَا وَ دَلَّهُمْ عَلَیْهَا وَ بِالْإِمْضَاءِ شَرَحَ عِلَلَهَا وَ أَبَانَ أَمْرَهَا وَ ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ" یعنی: معلى بن محمد می‌گوید: از امام سؤال شد: خداوند چطور می‌داند؟ فرمود: «می‌داند، می‌خواهد، اراده می‌کند، مقدر می‌سازد، حکم صادر می‌کند سپس امضا فرماید. پس امضا کند آنچه را حکم کرده و حکم ‌کند آنچه را مقدّر ساخته و مقدر کند آنچه را اراده کرده است. بنابر این، از علم او مشیت و از مشیّتش اراده و از اراده‌اش تقدیر و از تقدیرش حکم و از حکمش امضا بر می‌خیزد. علم او بر مشیّتش مقدم است. مشیت در مرتبه دوم، اراده در مرتبه سوم  است و تقدیر بر قضاى مقرون به امضا و اجرا واقع می‌شود. براى خداى تبارک و تعالى بداء هست، در آنچه می‌داند به این طریق که کى می‌خواهد و در چه شرایطى اراده می‌کند براى تقدیر چیزها اما اگر حکم به مرحله‌ی اجرا رسید، دیگر بداء نیست. علم به هر معلومى پیش از بودن او است و مشیّت و خواست هر چه پدید شود پیش از وجود او در خارج است، و اراده پیش از برپا شدن مراد است، و تقدیر براى این معلومات پیش از آن است که تفصیل داده شوند و به هم پیوندند در وجود مشخص و وقت معین. حکمی که نزدیک به امضا است انجام‌شدنی‌هاى قطعى می‌باشند که داراى جسمند و به حواس درک شوند؛ مانند آنچه رنگ و بو دارد و در کیل و وزن در می‌آید و آنچه می‌جنبد و می‌خرامد از انسان و جن و پرنده و درنده و محسوسات دیگر. بَداء براى خدا در آن چیزى است که هنوز وجود خارجى ندارد؛ و چون وجود خارجى قابل درک و فهم بیابد براى خدا بداء در آن نباشد، و خدا هر چه می‌خواهد می‌کند. به علم خود همه چیز را پیش از پدید آمدنشان دانسته‏؛ به مشیّت و خواست خود صفات و حدود آنها را شناخته، و پیش از اظهار آنها آهنگ هستى آنها را داشته و به اراده خود ذات آنها را به وسیله رنگ‌آمیزى و نشانه‌گذارى تمییز بخشیده؛ و با تقدیر خود روزیشان را اندازه‌گیرى نموده و آغاز و پایان آنها را شناخته و به سبب قضاى خود اماکن آنها را براى مردم بیان کرده و مردم را بدان‌ها رهنمایى نموده، و با اجرا و امضا، علل آنها را تشریح کرده و امر آنها را آشکار ساخته و این است تقدیر عزیز دانا: کافی، ج 1، ص 148 و 149.

[8] "فَإِذَا وَقَعَ الْقَضَاءُ بِالْإِمْضَاءِ فَلَا بَدَاء" یعنی: پس هنگامی که قضا (حکم) امضا (اجرا) شد، دیگر بدائی وجود ندارد: بحارالانوار، ج 5، ص 102.‏ همچنین بنگرید به پاورقی پیشین.

[9] قرآن کریم، سوره مائده، آیه 64.

[10] امام باقر علیه‌السلام چگونگی این بَداء را این‌گونه نقل می‌فرماید: "إِنَّ يُونُسَ لَمَّا آذَاهُ قَوْمُهُ دَعَا اللَّهَ عَلَيْهِمْ فَأَصْبَحُوا أَوَّلَ يَوْمٍ وَ وُجُوهُهُمْ‏ مُصْفَرَّةٌ وَ أَصْبَحُوا الْيَوْمَ الثَّانِيَ وَ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌقَالَ وَ كَانَ اللَّهُ وَاعَدَهُمْ أَنْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ حَتَّى نَالُوهُ بِرِمَاحِهِمْ فَفَرَّقُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَ أَوْلَادِهِنَّ وَ الْبَقَرِ وَ أَوْلَادِهَا وَ لَبِسُوا الْمُسُوحَ وَ الصُّوفَ وَ وَضَعُوا الْحِبَالَ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَ الرَّمَادَ عَلَى رُءُوسِهِمْ وَ ضَجُّوا ضَجَّةً وَاحِدَةً إِلَى رَبِّهِمْ‏ وَ قَالُوا آمَنَّا بِإِلَهِ يُونُسَ قَالَ‏فَصَرَفَ اللَّهُ عَنْهُمُ الْعَذَابَ ..." یعنی: همانا یونس، آن‌گاه که قومش او را اذیّت نمودند، آنان را نفرین کرد. پس در روز نخست، در حالی صبح کردند که صورت‌هایشان، زرد بود و در روز دوم، در حالی صبح کردند که صورت‌هایشان، سیاه بود. خداوند، به آنان وعده داده بود که بر ایشان، عذاب می‌آید. پس عذاب آمد تا جایی که به نزدیکی‌شان رسید. آن‌گاه، آنان بین زنان و فرزندان آنها و ماده گاوها و بچّه‌های آنها، جدایی‌ انداختند و لباس‌های مویین و پشمین به تن کردند و به گردن‌های خود، طناب آویختند و بر سرِ خویش، خاکستر ریختند و به پیشگاه پروردگارشان، زاری کردند و گفتند: «به معبودِ یونس، ایمان آوردیم». پس خداوند، عذاب را از آنان، گردانْد: بحارالانوار، ج 14، ص 399 و 400.‏

[11] "فَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُحَوِّلُ مَا يَشَاءُ مِثْلُ قَوْمِ‏ يُونُسَ‏ إِذَا بَدَا لَهُ فَرَحِمَهُمْ وَ مِثْلُ قَوْلِهِ‏ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَما أَنْتَ بِمَلُومٍ‏ قَالَ أَدْرَكَهُمْ رَحْمَتُهُ": بحارالانوار، ج 4، ص 116.‏

[12] "یَا قَوْمِ ادْخُلُواْ الْاَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّواْ عَلَی اَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِینَ": سوره مائده، آیه 21.

[13] "کَتَبَها لَهُم ثُمَّ مَحاها، ثُمَّ کَتَبَها لِاَبنائِهِم فَدَخَلوها، وَ اللّهُ یَمحو ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتابِ (سوره رعد، آیه 39.)": بحارالانوار، ج 13، ص 181.‏

[14] در قرآن کریم چنین می‌خوانیم: "وَ وَاعَدْنَا مُوسَی ثَلَاثِینَ لَیْلَةً وَ اَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ اَرْبَعِینَ لَیْلِةً وَ قَالَ مُوسَی لِاَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَاَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ" یعنی: و با موسی، سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر، کامل کردیم، پس میعاد پروردگارش، چهل شب کامل شد. و موسی [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش‌ هارون گفت: «در میان قوم من، جانشینم باش و [کارِ آنان را] اصلاح کن و از راه فسادگران، پیروی مکن»: سوره اعراف، آیه 142.

[15] "کانَ فِی العِلمِ وَ التَّقدیرِ ثَلاثینَ لَیلَةً، ثُمَّ بَدا للّهِ فَزادَ عَشرا، فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ لِلاَوَّلِ وَ الآخِرِ اربَعینَ لَیلَةً (سوره اعراف، آیه 142.)" یعنی: [قرار موسی علیه السلام با خدا] در علم و تقدیر [الهی]، سی شب بود. سپس برای خدا، بَدا حاصل  شد و ده [شب] افزود، پس میعاد پروردگارش از ابتدا تا انتها، چهل شب شد: بحارالانوار، ج 13، ص 227.‏

[16] "إِنَّ لِلَّهِ لَوْحاً مَحْفُوظاً يَلْحَظُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ ثَلَاثَمِائَةِ لَحْظَةٍ لَيْسَ مِنْهَا لَحْظَةٌ إِلَّا يُحْيِي فِيهَا وَ يُمِيتُ وَ يُعِزُّ وَ يُذِلُّ وَ يَفْعَلُ ما يَشاء": بحارالانوار، ج 46، ص 132.

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:2995
این هفته:این هفته:13529
در مجموع:در مجموع:7533226
Center
Pagerank