شنبه, 01 دی 1403   19. جمادی الاخر 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

نماز، پیوند با ملکوت- درس یازدهم: سوره‌ی توحید

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز، پیوند با ملکوت

درس‌گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: زهرا مرادی

در دوره‌ی «نماز، پیوند با ملکوت »، با معنای نماز و فقرات آن، چرایی به جا آوردن نماز و ارتباطش با عقل آشنا می‌شویم؛ جایگاه نماز را نزد خداوند متعال بیان می‌کنیم؛ و به سوالات و شبهات مطرح در این حوزه پاسخ می‌دهیم. این مبحث، در 13 گفتار ارائه می‌گردد.

   

 درس یازدهم: سوره‌ی توحید

در جلسات گذشته، اهمیت و فضیلت سوره‌ی حمد و معنای آیات آن با استناد به کلام اهل بیت علیهم السلام، بیان گردید. این جلسه، به معنای سوره‌ی توحید می‌پردازیم.

      

فضیلت سوره‌ی توحید

پس از خواندن سوره‌ی حمد در نماز، باید یک سوره‌ی کاملِ دیگر (به جز سوره‌ی حمد و سوره‌هایی که آیات سجده دارند) قرائت شود. از آنجا که سوره‌ی توحید (اخلاص) از فضیلت بالایی برخوردار است، توصیه شده‌ایم در نمازهایی که در شبانه روز می‌خوانیم لااقل یک بار این سوره را به عنوان سوره‌ی پس از حمد، قرائت کنیم[1] خصوصا در رکعت دوم و پیش از قنوت. چراکه به فرموده‌ی رسول رحمت دعا پس از سوره‌ی توحید، مستجاب است و اگر پیش از قنوت، این سوره را خوانده باشیم، حاجتی که در قنوت از خداوند طلب می‌کنیم، مستجاب می‌گردد[2] (ان شاء الله).

امیرمومنان عموما در نمازهایشان این سوره را تلاوت می‌کردند. وقتی عده‌ای این کارِ ایشان را به رسول رحمت گزارش دادند و درباره‌اش اشکال وارد کردند، پیامبر از حضرت امیر دلیل این موضوع را سوال کردند. امیر مومنان پاسخ دادند به دلیل شدت علاقه و محبتی که نسبت به این سوره دارند. رسول اکرم، فرمودند: دلیل این علاقه و دوست داشتنت، جز این نیست که خدای متعال تو را دوست دارد! [3]

اهل بیت علیهم السلام، علاوه بر اینکه به خواندن سوره‌ی توحید در نماز بسیار توصیه کرده‌اند، بر قرائت آن پس از نمازها هم به شدت سفارش فرموده‌اند. رسول رحمت در این باره می‌فرمایند:

"هر کس مقیّد باشد بعد از همه‌ی نمازها سوره‌ی قُلْ‏ هُوَ اللَّهُ‏ أَحَدٌ را بخواند، خیر و برکت فراوان از آسمان بر سرش فرو می‌ریزد ...

و خداوند وی را چنان مورد مغفرت خویش قرار می‌دهد که پس از آن دیگر عذابش نخواهد نمود و چیزی نیست که آن فرد از خدا بخواهد و به او عطا نفرماید ...

و تا روز قیامت، خیر دنیا و آخرت برایش باشد ...

و رزقش زیاد شود و عمرش طولانی گردد ...

و سختی سکرات مرگ را نچشد و از عذاب قبر نجات یابد ...

خداوند به او به دیده‌ی رحمت می‌نگرد و بهشت را به او اکرام می‌کند هر جای آن را که بخواهد!

پس خوشا به حال خواننده‌ی آن (سوره توحید). زیرا کسی نیست که این سوره را بخواند مگر اینکه خداوند حفاظت او را به صد هزار فرشته که در اطرافش هستند می‌سپارد و آن فرشتگان تا روزی که او بمیرد برایش استغفار می‌کنند و برایش حسنه می‌نویسند ..."[4]

امام صادق علیه السلام نیز بر مداومت قرائت سوره‌ی توحید، پس از هر نماز واجب تاکید کرده و فرموده‌اند:

"کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، خواندن سوره‌ی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد را بعد از هر نماز ترک نمی‌کند. چراکه هر کس آن را بخواند، خداوند خیر دنیا و آخرت را برایش جمع می‌کند و خود و پدر و مادر و فرزندان ایشان را می‌آمرزد."[5]

سوره‌ی توحید از چنان منزلتی برخوردار است که به فرموده‌ی رسول رحمت، سه بار قرائت آن به منزله‌ی قرائت کل قرآن است. پیامبر از همین ویژگی سوره‌ی توحید استفاده کرده اند و تذکر مهمی را درباره‌ی جایگاه امیر مومنان بیان فرموده‌اند:

"ای علی؛ مَثَلِ تو در میان مردم، مانند قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (سوره توحید) در قرآن است که هر کس آن را یک بار بخواند مانند آن است که یک سوم قرآن را خوانده باشد؛ کسی که دو بار آن را بخواند، مانند آن است که دو سوم قرآن را خوانده و هرکه سه مرتبه بخواند، مانند کسی است که [کل] قرآن را خوانده است.

و درباره‌ی تو نیز همین گونه است یا علی. هرکه تو را تنها قلباً دوست بدارد یک سوم ایمان را به دست آورده؛ و آن که تو را، هم قلباً و هم زبانی دوست بدارد و به تو محبت بورزد، دو سوم ایمان را به دست آورده؛ و کسی که تو را هم با قلب و هم با زبان و هم به صورت عملی دوست بدارد، کل ایمان را به دست آورده است.

و سوگند به خدایی که مرا به حق مبعوث نمود، اگر همه‌ی مردم زمین تو را دوست می‌داشتند، آنچنان که اهل آسمان دوستت دارند، خداوند احدی از ایشان را با آتش [جهنم] عذاب نمی‌کرد."[6]

در ادامه، به بررسی محتوای این سوره و معنی آیات آن می‌پردازیم:

   

محتوای سوره‌ی توحید

همانطور که از نام این سوره مشخص است، محتوای مطرح شده در آن، درباره‌ی «توحید» است.

در درس دوم گفتیم به فرموده‌ی خداوند حکیم، هدف از خلقت جنّ و انس، عبودیت خالق متعال است.[7] در مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام، اولین قدم در عبودیت، شناخت و معرفت خالق است؛ و اساس معرفت خالق نیز «توحید» است.[8] بنابراین، هدف خلقت – یعنی عبودیت – محقق نخواهد شد مگر با اعتقاد به «توحید». زیباترین معرفیِ «توحید» همان کلام خداوند متعال در سوره‌ی «توحید» است.حال، ببینیم خداوند خود، توحید و وحدانیتش را چگونه توصیف کرده است:

   

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد

یعنی: بگو او (الله) خدای یگانه است.

اولین توصیفی که خداوند متعال از خویش ارائه می‌دهد، اشاره به «الله» و «اَحَد» دارد. در درس‌های گذشته، به معنای «الله» پرداخته شد و گفتیم «الله» وجودی است که همگان می‌یابند که هست و هست‌شان از اوست؛ اما در چیستیِ او واله و سرگردان‌اَند.[9]خداوند در ادامه‌ی این توصیف، به «احد» بودن ذاتش تاکید می‌فرماید. امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:

"«احد» یعنی تک و بی مانند ...

آن که هیچ همتایی ندارد ...

مشابه ناپذیری که از هیچ گرفته نمی‌شود و با هیچ چیز یکسان نمی‌شود ...

این کلام خداوند که می‌فرماید «احد» است، یعنی معبودی است که آفریدگان از دریافتنش و فرا گرفتن چگونگی‌اش مألوه و سرگردانند و در الهیت و خدایی‌اش تک است و از صفات آفریدگانش والاتر است."[10]

   

اللَّهُ الصَّمَد

یعنی: خداوندی است که همه‌ی نیازمندان در زمان خواستن قصد او می‌کنند و متوجه او می‌شوند.

در لغت عرب، «صمد» به معنای «قصد» و «توجه» است و «صَمَدَ الیهِ» یعنى به او توجه كرد و او را قصد نمود.[11] از این رو همان طور که اهل بیت علیهم السلام فرموده‌اند، «الصّمد» وجودی است که اهل آسمان و زمین در هر حاجت کوچک و بزرگی به او توجه می‌کنند و به او پناه می‌جویند.[12]

البته در مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام، «الصّمد» معنای مفصل، بسیط و عمیقی دارد که اشاره به همه‌ی جوانب آن، از حوصله‌ی خوانندگان خارج است.[13]لذا در این میان تنها به کلام امام حسین علیه السلام اکتفا می‌کنیم که فرمود:

الف) "الصَّمَدُ الَّذِي لَا جَوْفَ لَهُ" یعنی: «صمد» آن وجودى است كه جوف، خلل و روزنه‌ای در آن وجود ندارد. (میانش خالی نیست و هیچ روزنه‌ای در او نیست تا چیزی به آن وارد شود یا از آن خارج شود و هیچ چیز هم به چیستیِ آن راه نیابد؛[14] حتی تصورات و خطورات ذهن آدمی)

ب) "الصَّمَدُ الَّذِي قَدِ انْتَهَى سُؤْدُدُهُ" یعنی: «صمد» آن وجودى است كه شرف، بزرگى و سروَرى او به بالاترین درجه رسیده است.

ج) "الصَّمَدُ الَّذِي لَا يَأْكُلُ وَ لَا يَشْرَبُ" یعنی: «صمد» آن وجودى است كه نمى‌خورد و نمى‌آشامد.

د) "الصَّمَدُ الَّذِي لَا يَنَامُ" یعنی: «صمد» آن وجودى است که نمی‌خوابد.

ه) "الصَّمَدُ الدَّائِمُ الَّذِي لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَال" یعنی: «صمد» دائمی است که همیشه بوده و همیشه هست.[15]

و خلاصه آنکه:

"«صمد» آن وجودی است که: لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ یعنی: نزاده و زاییده نشده؛ و احدی همتای او نیست."[16]

   

لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ

یعنی: نه کسی را به دنیا آورده و نه از کسی به دنیا آمده است.

پیامبر اکرم فرمودند:

"لَمْ یلِد: نه عُزَیر از او زاده شده، آنچنان که یهودیان می‌گویند. و نه مسیح از او زاده شده، آنچنان که مسیحیان می‌گویند. و نه خورشید و ماه و ستارگان فرزندان خدایند، آنچنان که مجوسیان می‌گویند و نه فرشتگان، آنگونه که مشرکان عرب می‌گویند. خداوند تمام آن‌ها را لعنت می‌کند. وَ لَمْ یولَدْ یعنی در صلب‌ها و رحم‌ها نبوده. نه از چیزی به وجود آمده که قبلا بوده و نه از چیزی به وجود آمده که مخلوق بوده."[17]

معنای لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ فقط به این مسئله که خداوند، پدر و مادر و فرزندی ندارد، ختم نمی‌شود. بلکه هر گونه جدا شدنی را درباره‌ی خداوند نفی می‌کند. (نه چیزی از خداوند جدا شده و نه او از چیزی جدا شده است). هر نوع جدایی با لطیف‌ترین صورت و با ظریف‌ترین وجه و تصور حتی جدایشی به ظرافت جدایی بوی گل از گل و بلکه ظریف‌تر از آن هم در مورد خداوند متعال نادرست است.

به فرموده‌ی اهل بیت علیهم السلام، نه تنها فرزندی از خدا زاده نشده (بیرون نیامده) بلکه خواب و اندوه و شادی و خنده و گریه و ترس و امید و رغبت و دلتنگی و گرسنگی و سیری و هر آنچه از مخلوق سر می‌زند، از خدا ایجاد نمی‌شود! همچنین، نه تنها از کسی به دنیا نیامده، بلکه از هیچ چیز دیگری هم بیرون نیامده (نه از دیده، نه از وهم، نه از فکر، نه از عقل، ...). معبود یگانه و بی همتایی که نه از چیزی است و نه در چیزی. چراکه او خود مخترع و آفریننده‌ی هر چیزی است و برایش هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است.[18]

     

وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد

و برای او هیچگاه شریک و مانندی نبوده است.

یعنی:

"هیچ شبیه و مانند و برابری ندارد و هیچیک از آفریدگانش نمی‌تواند نعمتی را که او از فضل خود به وی بخشیده، جبران کند."[19]

این بار که به نماز ایستادیم، در قرائت سوره ی توحید به این معارف بیشتر توجه کنیم.

   

نکات مهم این جلسه:

-    توصیه شده‌ایم در نمازهای روزانه لااقل یک بار سوره توحید را به عنوان سوره‌ی پس از حمد، قرائت کنیم خصوصا در رکعت دوم و پیش از قنوت.

-    اهل بیت علیهم السلام بر مداومت قرائت سوره‌ی توحید، پس از هر نماز واجب بسیار سفارش کرده‌اند.

-    سه بار قرائت سوره توحید، به منزله‌ی قرائت کل قرآن است.

-    به فرموده ی رسول رحمت، مَثَلِ امیر مومنان در میان مردم، مانند سوره توحید در قرآن است. هرکه امیرمومنان را تنها قلباً دوست بدارد یک سوم ایمان و کسی که هم قلباً و هم زبانی دوست بدارد، دو سوم ایمان و هرکه ایشان را هم با قلب و هم با زبان و هم به صورت عملی دوست بدارد، کل ایمان را به دست آورده است.

-    اگر همه‌ی مردم زمین امیر مومنان را دوست می‌داشتند، خداوند احدی را با آتش جهنم عذاب نمی‌کرد.

-    دعا پس از سوره‌ی توحید، مستجاب است.

-    قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدیعنی: بگو او خدای یگانه است. 

O    معنای این آیه این است که: الله، معبودی است که آفریدگان از دریافتنش و فرا گرفتن چگونگی‌اش حیرانند و در خدایی‌اش تک است و از صفات آفریدگانش والاتر است. 

-    اللَّهُ الصَّمَد یعنی: خداوندی است که همه‌ی نیازمندان قصد او می‌کنند.

O    «الصّمد» وجودی است که: 

+   اهل آسمان و زمین در هر حاجت کوچک و بزرگی به او توجه می‌کنند و به او پناه می‌جویند. 

+   جوف و خللی در آن وجود ندارد. (میانش خالی نیست و هیچ چیز به چیستیِ آن راه نیابد؛ حتی تصورات و خطورات ذهن آدمی) 

+   نمى‌خورد، نمى‌آشامد، نمی‌خوابد، ... 

+   لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ است. 

-    لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ یعنی: نه کسی را به دنیا آورده و نه از کسی به دنیا آمده است. 

O    نه تنها فرزندی از خدا زاده نشده (بیرون نیامده) بلکه خواب و اندوه و شادی و خنده و گریه و ترس و امید و رغبت و دلتنگی و گرسنگی و سیری و هر آنچه از مخلوق سر می‌زند، از خدا ایجاد نمی‌شود! 

O    نه تنها خداوند از کسی به دنیا نیامده، بلکه از هیچ چیز دیگری هم بیرون نیامده (نه از دیده، نه از وهم، نه از فکر، نه از عقل، ...). 

-    وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد یعنی: و برای او هیچگاه شریک و مانندی نبوده است. 

www.mohammadivu.org.MOHR   

 

      

 

         

 

 


[1] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "مَنْ مَضَى‏ بِهِ‏ يَوْمٌ‏ وَاحِدٌ فَصَلَّى‏ فِيهِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قِيلَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَسْتَ مِنَ الْمُصَلِّين" یعنی: کسی که یک شبانه روز بر او بگذرد و نمازهای پنج گانه را بخواند و در آن قل هو الله احد را نخواند، به او گفته می‌شود ای بنده‌ی خدا تو از نمازگزاران نیستی: بحارالانوار، ج 89، ص 344.

[2] "إِنَّمَا يُسْتَحَبُّ أَن ... يُقْرَأَ فِي‏ الثَّانِيَةِ سُورَةُ التَّوْحِيدِ لِأَنَّ الدُّعَاءَ عَلَى أَثَرِهِ مُسْتَجَابٌ فَيُسْتَجَابُ بَعْدَهُ الْقُنُوت": من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 315.

[3]رسول خاتم عده‌ای را به همراه حضرت علی به ماموریتی فرستادند. وقتی از سفر بازگشتند، پیامبر جویای حال‌شان شدند. گفتند همه چیز خوب بود به جز اینکه علی علیه السلام در همه‌ی نمازهایی که با هم خواندیم، سوره‌ی قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را می‌خواند. پیامبر از امیر مومنان پرسیدند دلیلت برای این کار چه بود؟ امیر مومنان پاسخ دادند چون من این سوره را دوست می‌دارم. پیامبر فرمودند دلیل دوست داشتن تو نسبت به این سوره، جز این نیست که خدای متعال تو را دوست دارد: "أَنَّ النَّبِيَّ ص بَعَثَ سَرِيَّةً وَ اسْتَعْمَلَ عَلَيْهَا عَلِيّاً ع- فَلَمَّا رَجَعُوا سَأَلَهُمْ فَقَالُوا كُلُّ خَيْرٍ غَيْرَ أَنَّهُ قَرَأَ بِنَا فِي كُلِّ الصَّلَاةِ بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَقَالَ يَا عَلِيُّ لِمَ فَعَلْتَ هَذَا فَقَالَ لِحُبِّي لِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا أَحْبَبْتَهَا حَتَّى أَحَبَّكَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل": بحارالانوار، ج 89، ص 348.

[4] "... فَمَنْ تَعَاهَدَ قِرَاءَتَهَا بَعْدَ كُلِّ صَلَاةٍ تَنَاثَرَ الْبِرُّ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مَفْرَقِ رَأْسِهِ ... فَيَغْفِرُهُ اللَّهُ مَغْفِرَةً لَا يُعَذِّبُهُ بَعْدَهَا ثُمَّ لَا يَسْأَلُ اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ إِيَّاهُ ... إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ خَيْرُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ ... وَ يُوَسِّعُ عَلَيْهِ فِي الرِّزْقِ وَ يَمُدُّ لَهُ فِي الْعُمُرِ ... وَ لَا يَذُوقُ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ يَنْجُو مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ ... فَيَنْظُرُ اللَّهُ‏ إِلَيْهِ‏ بِالرَّحْمَةِ وَ يُكْرِمُهُ بِالْجَنَّةِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ فَطُوبَى لِقَارِئِهَا فَإِنَّهُ مَا مِنْ أَحَدٍ يَقْرَؤُهَا إِلَّا وَكَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مِائَةَ أَلْفِ مَلَكٍ يَحْفَظُونَهُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ وَ يَكْتُبُونَ لَهُ الْحَسَنَاتِ إِلَى يَوْمِ يَمُوت": بحارالانوار، ج 89، ص 361.

[5]"مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدَعْ أَنْ يَقْرَأَ فِي‏ دُبُرِ الْفَرِيضَةِ بِقُلْ‏ هُوَ اللَّهُ‏ أَحَدٌ فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ وَ لِوَالِدَيْهِ وَ مَا وَلَدَا": بحارالانوار، ج 89، ص 345.

[6]"يَا عَلِيُّ مَا مَثَلُكَ فِي النَّاسِ إِلَّا كَمَثَلِ‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فِي الْقُرْآنِ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّةً فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍكَمَن قَد قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ كَذَا أَنْتَ يَا عَلِيُّ مَنْ‏ أَحَبَّكَ‏ بِقَلْبِهِ‏ فَقَدْ أَحَبَ‏ ثُلُثَ‏ الْإِيمَانِ‏ وَ مَنْ أَحَبَّكَ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ فَقَدْ أَحَبَّ ثُلُثَيِ الْإِيمَانِ وَ مَنْ أَحَبَّكَ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ فَقَدْ أَحَبَّ الْإِيمَانَ كُلَّهُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَحَبَّكَ أَهْلُ الْأَرْضِ كَمَا يُحِبُّكَ أَهْلُ السَّمَاءِ لَمَا عَذَّبَ اللَّهُ أَحَداً مِنْهُمْ بِالنَّار": تفسیر برهان، ج 5، ص 798. ؛ و در روایت دیگری فرموده‌اند: یا علی؛ هر کس تو را با قلبش دوست بدارد، یک سوم ثواب اعمال همه‌ی بندگان نصیبش خواهد شد. هر کس تو را هم قلباً دوست بدارد و هم با زبان، یاری‌ات کند، دو سوم ثواب اعمال همه‌ی بندگان و کسی که تو را قلباً دوست بدارد و هم با زبان و هم عملی یاری‌ات کند، ثواب همه‌ی بندگان نصیبش خواهد شد: "قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع إِنَّمَا مَثَلُكَ مَثَلُ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّةً فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ فَكَأَنَّمَا قَرَأَ ثُلُثَيِ الْقُرْآنِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَكَأَنَّمَا قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ كَذَلِكَ مَنْ أَحَبَّكَ بِقَلْبِهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ ثُلُثِ ثَوَابِ أَعْمَالِ الْعِبَادِ وَ مَنْ أَحَبَّكَ بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَكَ بِلِسَانِهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ ثُلُثَيْ ثَوَابِ أَعْمَالِ الْعِبَادِ وَ مَنْ أَحَبَّكَ بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَكَ بِلِسَانِهِ وَ يَدِهِ كَانَ لَهُ مِثْلُ ثَوَابِ الْعِبَاد": بحارالانوار، ج 27، ص 94. قُندوزی عالم اهل سنت شبیه همین روایت را در کتابش ینابیع المودة نقل کرده است: ینابیع المودة، 1416 ق.، ج 1، ص 376. همچنین در دیگر منابع اهل سنت روایاتی با همین مضمون وجود دارد که منزلت امیر مومنان را همچون سوره توحید معرفی می‌کنند. به عنوان نمونه بنگرید به: ابن شاهین بغدادی، جزء من حدیث ابن شاهین، ص 340 و 341. ؛ ابن مغازلی، مناقب امیر المومنین علی بن ابیطالب، 1424 ق.، ص 108.

[7]خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ" یعنی: و جنّ و انسان را جز برای اینکه عبادت کننند، خلق نکردم: قرآن کریم، سوره ذاریات، آیه 56.

[8]"أَوَّلُ‏ عِبَادَةِ اللَّهِ‏ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُه‏"یعنی: آغاز عبادت، معرفت خداوند است، و اساس معرفت او توحید اوست: بحارالانوار، ج 4، ص 228.

[9] امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: "اللَّهُ مَعْنَاهُ الْمَعْبُودُ الَّذِي أَلِهَ الْخَلْقُ عَنْ دَرْكِ مَائِيَّتِهِ وَ الْإِحَاطَةِ بِكَيْفِيَّتِهِ وَ يَقُولُ الْعَرَبُ أَلِهَ الرَّجُلُ إِذَا تَحَيَّرَ فِي الشَّيْ‏ءِ فَلَمْ يُحِطْ بِهِ عِلْماً وَ وَلِهَ إِذَا فَزِعَ إِلَى شَيْ‏ءٍ مِمَّا يَحْذَرُهُ وَ يَخَافُهُ فَالْإِلَهُ هُوَ الْمَسْتُورُ عَنْ حَوَاسِّ الْخَلْق‏‏": الله یعنی آن معبود که آفریدگان از دریافتن چیستی او و فراگرفتن چگونگی‌اش سرگردانند. عرب‌ها چون کسی در چیزی حیران شود و علمش آن را فرا نگیرد، می‌گویند: أَلِهَ الرَّجُل. پس إله آن کسی است که از حواسّ مردمان پنهان است: بحارالانوار، ج 3، ص 22.

[10]"الْأَحَدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ ... وَ هُوَالْمُتَفَرِّدُ الَّذِي لَا نَظِيرَ لَهُ ... فَمَعْنَى قَوْلِهِ اللَّهُ أَحَدٌ أَيِ الْمَعْبُودُ الَّذِي يَأْلَهُ الْخَلْقُ عَنْ إِدْرَاكِهِ وَ الْإِحَاطَةِ بِكَيْفِيَّتِهِ فَرْدٌ بِإِلَهِيَّتِهِ مُتَعَالٍ عَنْ صِفَاتِ خَلْقِهِ": بحارالانوار، ج 3، ص 222 و 223.

[11]"صَمَدَ: قَصَدَ ... والصَّمَد: من صفاته تعالى و تقدّس لأَنه أُصْمِدَتْ إِلیه الأُمور فلم یقْضِ فیها غیره": لسان العرب، ذیل واژه «صمد»

[12] "الَّذِي يَصْمُدُ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِحَوَائِجِهِمْ إِلَيْه": تفسیر برهان، ج 5، ص 806. ؛ و امام باقر علیه السلام نیز فرموده‌اند: " السَّيِّدُ الْمَصْمُودُ إِلَيْهِ فِي الْقَلِيلِ وَ الْكَثِيرِ": بحارالانوار، ج 3، ص 220.

[13]به عنوان نمونه بنگرید به فرمایش امام باقر علیه السلام که در پاسخ عده‌ای که از فلسطین آمده بودند و از معنای صمد سوال کرده بودند، فرمودند: "تَفْسِيرُهُ فِيهِ الصَّمَدُ خَمْسَةُ أَحْرُفٍ فَالْأَلِفُ دَلِيلٌ عَلَى إِنِّيَّتِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ (سوره آل عمران، آیه 18) وَ ذَلِكَ تَنْبِيهٌ وَ إِشَارَةٌ إِلَى الْغَائِبِ عَنْ دَرْكِ الْحَوَاسِّ وَ اللَّامُ دَلِيلٌ عَلَى إِلَهِيَّتِهِ بِأَنَّهُ هُوَ اللَّهُ وَ الْأَلِفُ وَ اللَّامُ مُدْغَمَانِ لَا يَظْهَرَانِ عَلَى اللِّسَانِ وَ لَا يَقَعَانِ فِي السَّمْعِ وَ يَظْهَرَانِ فِي الْكِتَابَةِ دَلِيلَانِ عَلَى أَنَّ إِلَهِيَّتَهُ لَطِيفَةٌ خَافِيَةٌ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يَقَعُ فِي لِسَانِ وَاصِفٍ وَ لَا أُذُنِ سَامِعٍ لِأَنَّ تَفْسِيرَ الْإِلَهِ هُوَ الَّذِي أَلِهَ الْخَلْقُ عَنْ دَرْكِ مَائِيَّتِهِ وَ كَيْفِيَّتِهِ بِحِسٍّ أَوْ بِوَهْمٍ لَا بَلْ هُوَ مُبْدِعُ الْأَوْهَامِ وَ خَالِقُ الْحَوَاسِّ وَ إِنَّمَا يَظْهَرُ ذَلِكَ عِنْدَ الْكِتَابَةِ فَهُوَ دَلِيلٌ عَلَى أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَظْهَرَ رُبُوبِيَّتَهُ فِي إِبْدَاعِ الْخَلْقِ وَ تَرْكِيبِ أَرْوَاحِهِمُ اللَّطِيفَةِ فِي أَجْسَادِهِمُ الْكَثِيفَةِ فَإِذَا نَظَرَ عَبْدٌ إِلَى نَفْسِهِ لَمْ يَرَ رُوحَهُ كَمَا أَنَّ لَامَ الصَّمَدِ لَا تَتَبَيَّنُ وَ لَا تَدْخُلُ فِي حَاسَّةٍ مِنْ حَوَاسِّهِ الْخَمْسِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَى الْكِتَابَةِ ظَهَرَ لَهُ مَا خَفِيَ وَ لَطُفَ فَمَتَى تَفَكَّرَ الْعَبْدُ فِي مائية [مَاهِيَّةِ] الْبَارِئِ وَ كَيْفِيَّتِهِ أَلِهَ فِيهِ وَ تَحَيَّرَ وَ لَمْ تُحِطْ فِكْرَتُهُ بِشَيْ‏ءٍ يَتَصَوَّرُ لَهُ لِأَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُ الصُّوَرِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَى خَلْقِهِ ثَبَتَ لَهُ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُمْ وَ مُرَكِّبُ أَرْوَاحِهِمْ فِي أَجْسَادِهِمْ وَ أَمَّا الصَّادُ فَدَلِيلٌ عَلَى أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَادِقٌ وَ قَوْلُهُ صِدْقٌ وَ كَلَامُهُ صِدْقٌ وَ دَعَا عِبَادَهُ إِلَى اتِّبَاعِ الصِّدْقِ بِالصِّدْقِ وَ وَعَدَ بِالصِّدْقِ دَارَ الصِّدْقِ وَ أَمَّا الْمِيمُ فَدَلِيلٌ عَلَى مُلْكِهِ وَ أَنَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَمْ يَزَلْ وَ لَا يَزَالُ وَ لَا يَزُولُ مُلْكُهُ وَ أَمَّا الدَّالُ فَدَلِيلٌ عَلَى دَوَامِ مُلْكِهِ وَ أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دَائِمٌ تَعَالَى عَنِ الْكَوْنِ وَ الزَّوَالِ بَلْ هُوَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُكَوِّنُ الْكَائِنَاتِ الَّذِي كَانَ بِتَكْوِينِهِ كُلُّ كَائِنٍ ثُمَّ قَالَ ع لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِيَ الَّذِي آتَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَةً لَنَشَرْتُ التَّوْحِيدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِيمَانَ وَ الدِّينَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَد" یعنی: تفسیر الصَّمَدُ در خود آن است. الصَّمَدُ پنج حرف دارد:

الف دلیلی است بر إنّیّت و ذات پایدار او و این کلام خداوند عزّوجلّ است که فرمود: خداوند، [با ایجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستی]، گواهی می‌دهد که معبودی جز او نیست. و این تنبیه و اشاره به غایب از درک حواسّ است.

لام دلیلی است بر الهیّت و خداوندی او که اوست خداوند یگانه.

الف و لام در هم ادغام شده­‌اند و بر زبان جاری نمی‌­شوند و به گوش نمی‌­رسند، حال آنکه در نوشتن آشکار می‌­شوند، که این دو دلیلی است بر اینکه الهیّت او به لطفش پنهان است و با حواس درک نمی‌شود و بر زبان هیچ توصیف‌گری نمی­‌نشیند و به گوش هیچ شنونده­‌ای نمی­‌رسد. چراکه تفسیر إله چنین است: او کسی است که آفریدگان از دریافتن چیستی و چگونگی­‌اش، چه با حس و چه با پندار، مألوه و سرگردانند، بلکه او پدیدآورنده‌ی پندارها و آفریننده‌ی حواس است. امّا به هنگام نوشتن آشکار می‌شوند و این دلیلی است بر اینکه خداوند سبحانه، ربوبیّت خود را در پدیدآوردن آفریدگان و در آمیختن روح‌­های لطیف آنان در بدن‌های زمخت آنان نمایان ساخت، پس چون بنده‌ای به خود بنگرد، روح خود را نمی‌بیند، همچنان که لام در الصمد بیان نمی‌شود و به هیچ‌یک از حواسّ پنج­گانه راه نمی‌یابد و چون شخص بر نوشته بنگرد، آنچه که پنهان و لطیف شده است برایش آشکار می‌شود. پس وقتی بنده در چیستی و چگونگی آفریننده بیاندیشد، در آن سرگردان و حیرت‌زده می‌شود و اندیشه‌اش به چیزی نمی‌رسد که برایش قابل تصوّر باشد؛ چرا که خداوند عزّوجلّ خود آفریننده‌ی صورت‌هاست، امّا وقتی بنده به آفریدگان او بنگرد، برایش ثابت می‌شود که او عزّوجلّ آفریننده‌ی آن­هاست و روح‌هایشان را در بدن‌هایشان در آمیخته است.

و امّا صاد، آن دلیلی است بر اینکه خداوند عزّوجلّ صادق و راستگوست و سخنش راست و کلامش راست است و بندگانش را به پیروی راستین از راستی فراخوانده است. و به‌راستی وعده‌ی­ سرای راستی را داده است.

و امّا میم، آن دلیلی است بر ملک و فرمانروایی او و اینکه او فرمانروای حقیقی است که همیشه بوده و هست و خواهد بود.

و امّا دال، آن دلیلی است بر دوام و پایداری فرمانروایی او و اینکه او عزّوجلّ دائم و همیشگی است و از بودن و نبودن والاترست؛ بلکه او عزّوجلّ خود به وجود آورنده‌ی کائنات است که هر موجودی به ایجادکردن او وجود دارد ...

اگر برای علمی که خداوند عزّوجلّ به من داده است، حاملانی می‌یافتم، هرآینه توحید و اسلام و ایمان و دین و قوانین شرع را از دل کلمه الصَّمَدُ می‌گستراندم: بحارالانوار، ج 3، ص 224 و 225.

[14] امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: "صَمَدٌ لَا مَدْخَلَ‏ فِيه": بحارالانوار، ج 4، ص 304. ؛ علی بن ابراهیم (از شاگردان و اصحاب امام هادی علیه السلام و صاحب تفسیر روایی قمی) نیز چنین آورده: "الصَّمَدُ، أَيِ الَّذِي‏ لَا مَدْخَلَ فِيه": تفسیر قمی، ج 2، ص 448.

[15]بحارالانوار، ج 3، ص 223.

[16] امام حسین علیه السلام در پاسخ به اهل بصره که درباره‌ی تفسیر «صمد» پرسیده بودند، نامه‌ای نوشتند و فرمودند: خداوند، خود تفسیر صمد را با گفتنِ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ بیان فرموده: "وَ إِنَّهُ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ": بحارالانوار، ج 3، ص 224.

[17]"لَمْ‏ يَلِدْ مِنْهُ عُزَيْرٌ كَمَا قَالَتِ الْيَهُودُ لَعَنَهُمُ اللَّهِ وَ لَا الْمَسِيحُ كَمَا قَالَتِ النَّصَارَى عَلَيْهِمْ سَخَطُ اللَّهِ، وَ لَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَا النُّجُومُ كَمَا قَالَتِ الْمَجُوسُ لَعَنَهُمُ اللَّهِ وَ لَا الْمَلَائِكَةُ كَمَا قَالَتْ مُشرِكو العَرَب وَ لَمْ يُولَدْ لَمْ يَسْكُنِ الْأَصْلَابَ وَ لَمْ تَضُمَّهُ الْأَرْحَامُ وَ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ وَ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ خُلِقَ مَا كَانَ‏": تفسیر برهان، ج 5، ص 806.

[18] امام حسین علیه السلام می‌فرمایند: "لَمْ يَلِدْ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ كَثِيفٌ كَالْوَلَدِ وَ سَائِرِ الْأَشْيَاءِ الْكَثِيفَةِ الَّتِي تَخْرُجُ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ لَا شَيْ‏ءٌ لَطِيفٌ كَالنَّفْسِ وَ لَا يَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَدَاوَاتُ كَالسِّنَةِ وَ النَّوْمِ وَ الْخَطْرَةِ وَ الْهَمِّ وَ الْحَزَنِ وَ الْبَهْجَةِ وَ الضَّحِكِ وَ الْبُكَاءِ وَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الرَّغْبَةِ وَ السَّأْمَةِ وَ الْجُوعِ وَ الشِّبَعِ تَعَالَى أَنْ يَخْرُجَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ وَ أَنْ يَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَيْ‏ءٌ كَثِيفٌ أَوْ لَطِيفٌ وَ لَمْ يُولَدْ لَمْ يَتَوَلَّدْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْ شَيْ‏ءٍ كَمَا تَخْرُجُ الْأَشْيَاءُ الْكَثِيفَةُ مِنْ عَنَاصِرِهَا كَالشَّيْ‏ءِ مِنَ الشَّيْ‏ءِ وَ الدَّابَّةِ مِنَ الدَّابَّةِ وَ النَّبَاتِ مِنَ الْأَرْضِ وَ الْمَاءِ مِنَ الْيَنَابِيعِ وَ الثِّمَارِ مِنَ الْأَشْجَارِ وَ لَا كَمَا تَخْرُجُ الْأَشْيَاءُ اللَّطِيفَةُ مِنْ مَرَاكِزِهَا كَالْبَصَرِ مِنَ الْعَيْنِ وَ السَّمْعِ مِنَ الْأُذُنِ وَ الشَّمِّ مِنَ الْأَنْفِ وَ الذَّوْقِ مِنَ الْفَمِ وَ الْكَلَامِ مِنَ اللِّسَانِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ التَّمْيِيزِ مِنَ الْقَلْبِ وَ كَالنَّارِ مِنَ الْحَجَرِ لَا بَلْ هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذِي لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ لَا فِي شَيْ‏ءٍ وَ لَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مُبْدِعُ الْأَشْيَاءِ وَ خَالِقُهَا وَ مُنْشِئُ الْأَشْيَاءِ بِقُدْرَتِهِ يَتَلَاشَى مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِيئَتِهِ وَ يَبْقَى مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ فَذَلِكُمُ اللَّهُ الصَّمَدُ (سوره توحید، آیه 2)الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (سوره توحید، آیه 3) عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ (سوره رعد، آیه 9) وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد (سوره توحید، آیه 4)" یعنی: لَمْ یَلِدْ یعنی چیز غلیظی از او بیرون نیامده چون فرزند و سایر چیزهای غلیظی که از آفریدگان بیرون می‌آید و نه چیز لطیفی چون نفس و عوارضات مختلف از او منشعب نمی‌شوند چون چرت و خواب و اندیشه و غم و اندوه و خوشحالی و خنده و گریه و ترس و امید و رغبت و دلتنگی و گرسنگی و سیری. و خدا از آن برتر است که چیزی از او بیرون آید و آنکه چیز غلیظ یا لطیفی از او متولد شود. وَ لَمْ یُولَدْ یعنی از چیزی متولّد نشده و از چیزی بیرون نیامده چنانکه چیزهای غلیظ از اصل‌های خود بیرون می‌آیند چون چیزی از چیزی و حیوان از حیوان و گیاه از زمین و آب از چشمه‌ها و میوه‌ها از درخت‌ها و نه چنانکه چیزهای لطیف از مرکزهای خود بیرون می‌آیند همانند دیدن از چشم و شنیدن از گوش و بوئیدن از بینی و چشیدن از دهان و سخن از زبان و شناختن و تمیز از دل و نه چون آتش از سنگ. بلکه او خدای صمدی است که نه از چیزی است و نه در چیزی و مخترع چیزها است و آفریننده آنها و پدید آورنده‌ی چیزها است آنچه از برای فنا آفریده به قدرتش از هم می‌پاشند و آنچه برای بقا خلق کرده به علمش باقی می‌ماند. پس این خدای صمدی است که نزاده و زاده نشده و دانای نهان و آشکار و بزرگی است صاحب برتری و برای او هیچ‌گاه شبیه و مانندی نبوده است!.: بحارالانوار، ج 3، ص 223.

[19]"وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، يَقُولُ لَيْسَ‏ لَهُ‏ شَبِيهٌ‏ وَ لَا مِثْلٌ‏ وَ لَا عَدْلٌ وَ لَا يُكَافِيهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِهِ بِمَا أَنْعَمَ عَلَيْهِ مِنْ فَضْلِه‏": تفسیر برهان، ج 2، ص 449.

   

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:2719
این هفته:این هفته:2407
در مجموع:در مجموع:7608020
Center
Pagerank