بسم الله الرّحمن الرّحیم
عهد معهود
درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «عهد معهود » با حقایقی از آفرینش آدم علیه السلام و فلسفهی خلقت آدمی به روایت هدایتگران آسمانی آشنا خواهید شد. همچنین در این دوره، از عهدی که آدم علیه السلام با خداوند متعال میبندد سخن خواهیم گفت؛ عهدی که قرار میشود تمامی بنی آدم – از جمله من و شما – تا قیام قیامت به آن پایبند بمانند!
درس پانزدهم: تلاش برای انحراف امت احمد از عهد معهود
در جلسهی گذشته گفتیم رسول خاتم همگان را به تسلیم در برابر خالق متعال فراخواند اما یهودیان با آنکه به خوبی میدانستند حضرت محمد (ص) همان موعود عهد است، از قبول نبوت و جایگاه ایشان سر باز زدند. خداوند با آنها اتمام حجت کرد و گفت اگر به عهدی که دربارهی پذیرش و یاریِ احمد و اهل بیتش با پیامبران پیشین بسته بودند وفادار نمانند، خشم الهی گریبانشان را خواهد گرفت. آنها این هشدار را هم جدی نگرفتند و در عوض شروع به کارشکنی در مقابل گسترش اسلام و ابلاغ مفاد عهد معهود به دیگران نمودند تا آنجا که به ترور و جنگ علیه پیامبر خاتم دست زدند. اما ارادهی خداوند محقق شد و رسول خاتم پیام خود را به گوش همگان رساند. او در روز «عهد معهود» (روز عید غدیر) در اجتماعی عظیم، رسما عهد معهود را ابلاغ نمود و فرمود آن کسی که بنی آدم درباره اش با خدا عهد بسته اند، ایشان و امیر مومنان و یازده امام از نسل علی علیه السلام هستند. مردم با پیامبر و وصیّ ایشان دربارهی عهد معهود بیعت کردند و وعده دادند پیام غدیر را به غایبان و فرزندانشان تا قیام قیامت انتقال دهند. شیطان که میدانست عمل به عهد معهود و تمسّک به پیامبر و علی و اولاد علی راه نجات و هدایت آدمیان است، از این اتفاق هراسان شد.
اما مگر نه اینکه از همان زمانِ قابیل، بنی آدم راه خیانت کردن را خوب میدانستند؟[1]
مگر قوم نوح علیه السلام به عهد خیانت نکرد؟[2]
مگر نوادگان ابراهیم علیه السلام (از شاخهی اسحاق) به عهد معهود وفادار ماندند؟[3]
مگر بنی اسراییلیانِ زمان موسی علیه السلام با آن همه معجزه و عنایت که از موسی و خدایش دیده بودند نگفتند زیر بار عهد معهود نمیروند؟[4]
مگر یهودیان، کمر به تحریف عهد و قتل موعود عهد نبستند؟[5]
مگر مسیحیان به سخنان عیسی که به آمدن احمد بشارت داده بود و برای پذیرش و یاریاش عهد گرفته بود وفادار ماندند؟[6]
پس چه تضمینی وجود داشت که امت احمد بر عهد و پیمان خود باقی بمانند؟!
اینجا بود که بارقههای امید در دل سیاه شیطان روشن شد.
یهودیان نیز که شوکتشان در میان مردم به دست مسلمانان - خصوصا امیرالمومنین - شکسته شده بود، با کینه و نفرتی صد چندان با شیطان همراه شدند و برای نابودی اسلام از هیچ کاری مضایقه نکردند.
بزرگان یهود، علی را هم به همان خوبیِ احمد میشناختند. از این کلام خدا هم با خبر بودند که فرموده بود:
«اگر اهل کتاب، تورات و انجیل و آنچه دربارهی ولایت (دوستی و پذیرشِ سرپرستی و برتری) علی و فرزندانش از جانب پروردگارشان به سوى آنها فرو آمده به پا مىداشتند، قطعا از بالاى سرشان (برکات آسمانی) و از زیر پاهایشان (برکات زمینی) برخوردار مىشدند)»[7]
اما آنها تنها به یک چیز فکر میکردند: بر اندازیِ عهد معهود!
یهودیان نمیخواستند حرمت عهد معهود نگاه داشته شود و پس از احمد، علی سرپرست مردم گردد؛ چراکه علی علیه السلام همان محمد صلی الله علیه و آله و سلم بود و تا اسلام راستین را بر همهی جهانیان عرضه نمیکرد و کلام خدا را که فرموده بود همگان تحت فرمان و سرپرستی محمد و آل محمد در خواهند آمد، محقق نمیکرد، آرام نمینشست.
تجربهی شکستهای یهودیان در جنگهایی که با مسلمانان به راه انداخته بودند، مانع از این میشد که باقیماندهی توان و نفراتشان را در جنگ تن به تن با محمد و علی حرام کنند. پس تصمیم گرفتند همانطور که به مسیحیت از درون خودش ضربه زدند،[8] اسلام را هم از درون، متلاشی سازند. جلسات مخفیشان با برخی از به ظاهر مسلمانان بیشتر و بیشتر شد. در این دیدارها، تخم نفاق، حسادت و طمعی که در دل مسلماننماها بود توسط یهودیانِ زخم خورده، آبیاری شد تا آنجا که بالاخره به بار نشست.
اینگونه بود که وقتی نبیّ اکرم، چشم از این دنیای دون بست، در حالی که هنوز بدن مطهرش تدفین نشده بود، زمزمههای خیانت به عهد معهود، شهر پیامبر را پر کرد. با آنکه نه فقط رسول خاتم بلکه همهی فرستادگان بزرگ آسمانی، به علی به عنوان موعود عهد پس از احمد و وصیّ او و سرپرست امتش بشارت داده بودند،[9] همگان خود را به نشنیدن و نشناختن زدند. انگار نه انگار که خدا و رسولش خلیفهی پس از محمد (ص) را تعیین و معرفی کرده بودند. انتخاب شدهی خداوند متعال را کنار گذاشتند و از بین خود جانشینی برای خدا (!) تعیین نمودند.
سپس با همان گامهایی که روز عهد معهود برای بیعت با موعود عهد برداشتند، به سوی خانهی امیر مومنان هجوم بردند.
با همان زبانی که روز عهد معهود به علی تبریک گفته بودند و اقرار به سرپرستی امیرمومنان کرده بودند،[10] نعره سر دادند ای علی، یا بیرون بیا و با کسی که ما به خلافت پیامبر انتخاب کردایم بیعت کن یا به زور تو را از خانه بیرون میکشیم و به قیمت جانت بیعت میگیریم!
فاطمه سلام الله علیها دختر محمد صلی الله علیه و آله، همان که خود یکی از 14 موعود عهد بود، برای دفاع از جانشین خدا به پشت در آمد و با لحنی که یادآور موعظههای پدرش بود آنها را خطاب قرار داد که آیا عهدی را که با خدا و رسولش دربارهی علی بستید، فراموش کردهاید؟[11]
صدای فاطمه باید پیش از آنکه جانهای خفتهی مردم را بیدار میکرد، خاموش میشد.
با همان کینهای که روز عهد معهود در دلشان شعله میکشید خانهی فاطمه را به آتش کشیدند. آنها میدانستند فاطمه تنها نور چشمان پیامبر نبود. میدانستند محبوبهی خداست؛ خشنودیاش، خشنودی خالق است و غضبش، غضب خدا.
می دانستند فاطمه همان است که توبهی آدم به حرمت نامش مقبول افتاد؛ همان گوهر بی مانندی که طوفان، به احترام نامش کشتی نوح را نبلعید. او همان ذکر ابراهیم در آتش نمرود بود. او همان وِرد زبان موسی و آرامش روح مسیح بود. او خودِ عهد معهود بود!
پس جای تعلّل نبود.
همهی عقدهها و ناکامیهاشان را جمع کردند و آنچنان بر در نیم سوختهای که فاطمه پشتش سنگربانیِ امامش را میداد کوفتند که نالهی ریحانهی نبی میان در و دیوار، تمامی خلقت را محزون کرد.
سپس با همان دستانی که روز عهد معهود به نشانهی پذیرش و دوستیِ علی در دستان رسول خدا و وصیّ منتخبش گذاشته بودند، بر گردن علی طناب انداختند و ...
تنها خدا میداند آن لحظه ابلیس تا چه اندازه شادمان بود و چگونه به خدا فخر میفروخت. این اتفاق همان چیزی بود که دربارهاش برای خدا خط و نشان کشیده بود!
"لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک المستَقِیم"[12]
قطعا بر سر صراط مستقیم تو به کمین آنها مینشینم.
و اکنون همان صراط مستقیم الهی بود که دستانش را بسته بودند، بر گردنش ریسمان انداخته بودند و کشان کشان برای بیعت با دیگری میبردند.
تنها 4 نفر از جمعیت چند هزار نفرهی مدینه که اتفاقا همگی هم در غدیر خم با علی به عنوان جانشین پیامبر بیعت کرده بودند، بر عهد خود باقی ماندند.[13] دیگران یا از ترس جانشان، یا از حسادت، یا به طمع مال و مقام، با عهدشکنان همراه شدند.
یهودیان برای آنکه از اجرای کامل توطئههاشان مطمئن باشند و نقشههای شومشان را راحتتر پیاده سازند، عدهای را از میان خود مامور کردند به دین اسلام در بیایند تا به مسلمانان، خصوصا آنهایی که داعیهی قدرت و خلافت داشتند، نزدیک شوند. کار به جایی رسید که امثال کعب الاحبار یهودی که ظاهرا مسلمان شده بود، آنقدر مورد وثوق و اعتماد دستگاه خلافت قرار گرفت که نه تنها در امور سیاسی از وی مشاوره گرفته میشد، بلکه دربارهی تفسیر آیات قرآن هم از او سوال میپرسیدند![14]
زور شمشیر و جهل مردم برای نابودی اسلام کافی نبود. چراکه از رسول خاتم، قرآن و آنچه ایشان دربارهی آیاتش تبیین و تفسیر کرده بود، به جا مانده بود. علاوه بر این، مردم جملات و مواعظ بسیاری را از پیامبر به یاد داشتند که هر کدامشان تلنگری بود برای افشای آنکه حق کیست و باطل کجاست. قرآن، آنقدر مجمل بیان شده بود که بتواند از تحریف در امان بماند و به سرگذشت تورات و انجیل دچار نشود. اما روایات، بی پرده حقیقت را فریاد میزدند. پس هر آنچه حدیث و روایتِ مکتوب در دست مردم بود جمع کردند و مقابل چشمان بهت زدهی مردم سوزاندند! یک حکم حکومتی هم صادر شد که دیگر هیچ کس حق ندارد از رسول خدا هیچ کلامی را نقل کند![15]
البته ماجرا به همین جا ختم نشد. پس از چند سال که کم کم سخنان رسول خدا از یادها رفت پروژهی «حدیث سوزی» به «حدیث سازی» تبدیل شد. به کمک کعبالاحبارها و دست پروردههایشان مانند ابو هُریره هر چه دوست داشتند به اسم رسول خدا وارد دین کردند و هر چه به مذاقشان خوش نبود از دین حذف نمودند. و البته اولین چیزی که از دین خدا محو شد، همان عهد معود بود![16]
آری!
جز عدهای اندک، امت محمد هم همانند امتهای پیشین بر عهد معهود خیانت کردند.
خیانت خود را دربارهی فاطمه با تازیانهها و ضربهی مهلکی که بر جانش وارد ساختند، عیان نمودند و در مورد علی هم با پایین کشیدنش از جایگاهی که خدا برایش برگزیده بود. هر چند به این هم رضایت ندادند و عاقبت با شمشیر زهرآلود در محراب نماز، فرقش را شکافتند تا زمین بماند و ظلمتِ نبودنِ علی.
همان علی که جنب الله، وجه الله، لسان الله، عین الله، یدالله، باب الله، علم الله، امین الله، صراط الله، نور الله ... بود[17] و خداوند دربارهاش فرموده بود:
«هر کس با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد لعنت و غضب من بر او باد!»[18]
همان علی که جان پیامبر، وزیر پیامبر، وصیّ پیامبر، جامع علم پیامبر، مدافع پیامبر، ... بود و رحمت عالمیان دربارهاش فرمود:
«خداوندا دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد
دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد
یاری کن هر کس علی را یاری کند
غضب نما بر هر کس که حقّ علی را انکار نماید»[19]
همان علی که جز مهربانی و عدالت و شجاعت و صداقت و پاکی از او ندیده بودند.
همان علی که اگر نبود، خالق، زمین و زمان و کائنات را که هیچ، احمدش را هم خلق نمیکرد![20]
همان علی که اگر مردم بر عهدی که درباره اش با خدا بسته بودند، باقی میماندند تا قیام قیامت هیچ کس دربارهی خدا به اختلاف نمیافتاد[21] و همگان به بهشت راه مییافتند.[22]
...
هنوز از 14 برگزیدهای که خداوند دربارهی ایشان از مردم عهد گرفته بود، 11 اختر تابان باقی بود. اما پس از علی، از سر راه برداشتن آنها کار دشواری به نظر نمیرسید.
نکات مهم این جلسه:
- با تشویق و راهنمایی یهودیان، مسلمانان هم مانند امتهای پیشین به عهد معهود خیانت کردند و بر خلاف عهدی که مبنی بر پذیرش و اطاعت از امیر مومنان بسته بودند، پس از پیامبر، فرد دیگری را به جای علی علیه السلام برای خلافت برگزیدند.
- آنها به خانهی امیر مومنان هجوم بردند تا یا او را بکشند و یا به زور از او برای جانشینی که برای خدا تعیین کرده بودند (!) بیعت بگیرند. فاطمه زهرا - که خود، یکی از 14 برگزیدهی عهد معهود بود - به دفاع و یاری از حجت زمانش مقابل مهاجمان ایستاد. اما آنچنان با تازیانه و لگد ایشان را مضروب ساختند که در اثر جراحات وارده به شهادت رسید.
- تعدادی از یهودیان به ظاهر مسلمان شدند و خود را به آن عده از مسلمانها که داعیهی خلافت داشتند نزدیک کردند و از این طریق نقشههای خویش را پیاده نمودند.
- برای اینکه کسی نتواند با استناد به جملاتی که رسول خاتم دربارهی جایگاه حضرت علی و لزوم تعهد مردم به عهد معهود برای غاصبان جایگاه خلافت فتنه درست کند، هر آنچه حدیث از پیامبر اسلام مکتوب شده بود، سوزاندند و نقل هرگونه حدیث از پیامبر را ممنوع اعلام کردند!
- چند سال پس از ماجرای حدیث سوزی، نهضت حدیث سازی به راه انداختند و به یاری یهودیانِ مسلمان نما مفاد عهد معهود و لزوم وفاداری مردم به علی و فرزندان علی را از دین خدا حذف کردند.
- در نهایت، امیر مومنان را در محراب نماز با شمشیری زهرآلود که به فرقشان وارد کردند، به شهادت رساندند.
[1] بنگرید به درس پنجم از درسنامه عهد معهود
[2] بنگرید به درس ششم از درسنامه عهد معهود
[3] بنگرید به درس هشتم و نهم از درسنامه عهد معهود
[4] بنگرید به درس هشتم از درسنامه عهد معهود
[5] بنگرید به درس هشتم تا چهاردهم از درسنامه عهد معهود
[6] بنگرید به درس یازدهم از درسنامه عهد معهود
[7] خداوند در قرآن کریم میفرماید: "وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنجِیلَ وَمَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِن فَوْقِهِمْ وَ مِن تَحْتِ أَرْجُلِهِم" یعنی: و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده، عمل مىكردند، قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زیر پاهایشان (بركات زمینى) برخوردار مىشدند: قرآن کریم، سوره مائده، آیه 66. امام باقر علیه السلام به عنوان پنجمین مبیّن و مفسّر حقیقی قرآن پس از رسول خاتم در تبیین این آیه فرمودند مقصود از آنچه به ایشان از جانب خدا آمده، ولایت است:بحارالانوار، ج 9، ص 198.
امیر مومنان نیز فرمودند: "وَ لَوْ أَنَّ الْأُمَّةَ بَعْدَ قَبْضِ رَسُولِ اللَّهِ ص اتَّبَعُونِی وَ أَطَاعُونِی لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم" یعنی: اگر امت بعد از رسول خدا از من تبعیت و اطاعت میکردند، قطعاً از بالاى سرشان (بركات آسمانى) و از زیر پاهایشان (بركات زمینى) برخوردار مىشدند: بحارالانوار، ج 26، ص 65.
[8] همان.
[9] امام رضا علیه السلام فرمودند: "وَلَایةُ عَلِی ع مَكْتُوبَةٌ فِی صُحُفِ جَمِیعِ الْأَنْبِیاءِ وَ لَنْ یبْعَثَ اللَّهُ رَسُولًا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَصِیةِ عَلِی ع": بحارالانوار، ج 38، ص 46. ؛ همچنین افراد زیادی از اهل کتاب به این حقیقت اقرار کرده بودند که وصف امیر مومنان و بشارت به آمدن ایشان پس از رسول خاتم در کتب پیامبرانشان ذکر شده بوده. به عنوان نمونه بنگرید به: بحارالانوار، ج 38، ص 50. این شناخت آنچنان دقیق بوده که هنگامی که برخی از حسودان دربارهی فضایلی که رسول خدا از امیر مومنان بیان میفرمود شکایت کردند خداوند خطاب به ایشان فرمود اگر دربارهی علی شک دارید از اهل کتاب بپرسید تا برایتان بگویند در کتابهایشان در شأن وصیّ پیامبر آخرالزمان چه آمده: "أَنَّ حُسَّادَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ شَكَوْا فِی مَقَالَةِ النَّبِی ص فِی فَضَائِلِ عَلِی ع فَنَزَلَ فَإِنْ كُنْتَ فِی شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیكَ (سوره یونس، آیه 94) یعْنِی فِی عَلِی فَسْئَلِ الَّذِینَ یقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ (سوره یونس، آیه 94) یعْنِی أَهْلَ الْكِتَابِ عَمَّا فِی كُتُبِهِمْ مِنْ ذِكْرِ وَصِی مُحَمَّدٍ فَإِنَّكُمْ تَجِدُونَ ذَلِكَ فِی كُتُبِهِمْ مَذْكُورا": همان، ص 46.
[10] بحارالانوار، ج 37، ص 108.
[11] به عنوان نمونه بنگرید به: بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 205.
[12] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 16.
[13] آن چهار نفر عبارت بودند از: سلمان، عمّار، مقداد و ابوذر: بحارالانوار، ج 28، ص 191.
[14] مكاتیب الرسول صلى الله علیه و آله و سلم، ج 1، ص 659. ؛ همچنین بنگرید به: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 12، ص 81.
[15] به عنوان نمونه بنگرید به:تذکرة الحفّاظ ذهبی، ج 1، ص 5. وسایل الشیعه، مقدمه، ص 9 تا 12. ؛ مکاتیب الرسول صلی الله علیه و آله و سلم، ج 1، ص 528. ؛ کنزالعمال، ج10، ص 292، ح 29476.
[16] به عنوان نمونه بنگرید به: "... أن معاویة وضع قوما من الصحابة و قوما من التابعین على روایة أخبار قبیحة فی علی ع تقتضی الطعن فیه و البراءة منه و جعل لهم على ذلك جعلا یرغب فی مثله فاختلقوا ما أرضاه منهم أبو هریرة و عمرو بن العاص و المغیرة بن شعبة و من التابعین عروة بن الزبیر" یعنی: معاویه جمعى از صحابه و گروهی از تابعین را معین کرده بود تا دربارهی على علیه السلام اخبار قبیح جعل نمایند و آن حضرت را مورد طعنه قرار دهند تا [مردم از آن بزرگوار] بیزارى جویند. از جمله آنها ابو هریره و عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و از تابعین عروة بن زبیر: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 4، ص 63.
[17] بنگرید به: بحارالانوار، ج 24، باب 53، از ص 191 تا ص 203.
[18] رسول خاتم این حدیث قدسی را از جانب خداوند متعال نقل فرمود که: "مَنْ عادی عَلِیّاً وَلَمْ یَتَوَلَّهُ فَعَلَیْهِ لَعْنَتی وَ غَضَبی": بحارالانوار، ج 37، ص 209.
[19] "اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ الْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَ اغْضَبْ عَلَى مَنْ جَحَدَ حَقَّه": بحارالانوار، ج 37، ص 210. ؛ و "اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَه": همان، ص 222.
[20] "یا أحمد! لو لاك لما خلقت الأفلاك و لو لا علی لما خلقتك" یعنی: ای احمد؛ اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم و اگر علی نبود، تو را خلق نمیکردم: عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج 11، ص 44.
[21] حضرت زهرا (س) فرمودند: "أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِیهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِی اللَّهِ اثْنَان" یعنی: به خدا سوگند اگر گذاشته بودید حق به اهلش برسد (حق خلافت امیر مومنان را سلب نمیکردید) و از عترت پیامبرش تبعیت میکردید هیچ دو نفری دربارهی خدا به اختلاف نمیافتادند: بحارالانوار، ج 36، ص 353.
[22] رسول خدا (ص) فرمودند: "وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَئِنْ أَطَاعُوهُ لَیدْخُلُنَّ الْجَنَّةَ أَجْمَعِینَ أَكْتَعِین" یعنی: قسم به کسی که جانم در دست اوست، اگر از علی اطاعت کنید، همهی شما را جمیعا به بهشت وارد میکند: بحارالانوار، ج 38، ص 128.
امروز: | 3300 | |
این هفته: | 13834 | |
در مجموع: | 7533531 |