پنج شنبه, 01 آذر 1403   19. جمادی الاول 1446
 
instagram twtr fbk telegram Aparat

علم، خاستگاه، تعاریف و کاربردهاي آن

 

نویسنده : مسعود بسیطی  (کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق؛  این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  )

با اهتمام الف. کیومرثی و زهرا مرادی

   

چکیده:

در مکتب اهل بیت علیهم السلام علم و فراگیری آن از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ به گونه‌ای که علم وسیله‌ی شناخت خدای متعال معرفی شده و طلب علم وظیفه‌ی همه مسلمانان بیان می‌شود. علم حقیقی و عالِم در مکتب اهل بیت تعریف خاصی دارد و با آنچه در میان مکاتب مختلف و عموم مردم مصطلح است تفاوت دارد. در این مکتب، علم حقیقی نوری است که خدا در قلب آدمی قرار می‌دهد تا به مدد آن به شناخت دست یابد، واجد فهم گشته و هدایت شود. این علم، لزوما با تعلیم و تعلّم مصطلح به دست نمی‌آید، بلکه وقوع نور علم در قلب، به اراده‌ی خدا صورت می‌گیرد (البته تعلیم و تذکر از مهم‌ترین ابزارها و بسترهای کسب علم هستند). برای جلب اراده‌ی خدا به اعطای علم راهکارهایی وجود دارد. یکی از این راه‌ها که توسط خدا ضمانت شده به هدایت و علم منجر خواهد شد، یاری حجت هر عصر است. در این دیدگاه مطمئن‌ترین منبع کسب علم حقیقی اهل بیت علیهم السلام هستند. آنها عالمان تربیت شده‌ی خدا و برگزیدگان و جانشینان او در میان خلق هستند.

کلمات کلیدی: علم، علم حقیقی، عالِم، تعلیم، منبع علم، اهل بیت، نور، تقوا.

 

مقدمه:

علم و دانش نزد همگان ارزش محسوب می‌شود و راه رسیدن به کمال مطلوب است. کمتر گروه یا مکتبی علم و علم آموزی را ارزشمند نمی‌شمارد. عموم مردم جایگاه ویژه ای برای عالِم و کسب علم قائل هستند به گونه‌ای که یکی از ملاک‌های اساسی موفقیت و برتری افراد را میزان تحصیلات و دانش آنها می‌دانند. اسلام نیز ارزش انسان‌ها را به میزان علم و معرفت آنها می‌داند[1]. در مکتب اهل بیت علم، شریف‌ترین شرافت‌ها[2] و وسیله‌ی شناخت خدای متعال[3] و همه‌ی اشیاء عالم معرفی می‌شود. ارزش انسان نیز به میزان علم و معرفت او و کاربست آن در زندگی روزمره است. به همین دلیل طلب علم حقیقی برای هر مسلمانی ضروری تلقی می‌گردد[4].

 

اما تعریف علم در دین اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام، با تعریفی که در بین مکاتب مختلف و عموم مردم رایج است، متفاوت است. در دیدگاه اهل بیت چنین نیست که لزوما کسی که بیشتر درس خوانده باشد، انسان عالِم‌تر و بهتری محسوب شود و در درگاه الهی مقرب‌تر باشد. بلکه در این مکتب، میان علم حقیقی و مهارت و دانش‌های معمول بشری تفاوت وجود دارد. در ادامه به اقسام و تعریف علم در دیدگاه اهل بیت می‌پردازیم:

 

اقسام علم: 

در مکتب اهل بیت، علم به دو دسته‌ی فضل و علم حقیقی تقسیم می‌شود:

-       فضل: دانشی است که فراگیری یا عدم فراگیری آن لزوما در سعادت آدمی نقشی ندارد و اصطلاحا با واژه‌ی فضل به معنای چیز اضافی از آن یاد شده است. عمده‌ی دروس و مهارت‌هایی که در مدارس و دانشگاه‌ها آموزش داده می‌شود، در این دسته هستند. در واقع لزوما فراگیری این دانش‌ها باعث سعادتمندی فرد نمی‌شود و عدم یادگیری آنها نیز سبب نمی‌شود فرد از سعادت واقعی محروم شود.

-       علم حقیقی: همان علمی است که در مکتب اهل بیت به طلب آن بسیار سفارش شده ایم. ارزش هر انسان به اندازه‌ی میزان علم حقیقی اوست. این علم، نوری است که خدا در قلب فرد قرار می‌دهد و عامل فهم، شناخت و هدایت انسان می‌شود.[5]

روایت زیر درباره‌ی این دو نوع علم، توضیح بیشتری می‌دهد:

"روزی پیامبر وارد مسجد شده و جمعی را دیدند که اطراف مردی نشسته‌اند فرمودند: او کیست؟ گفتند: علامه (کسی که علم زیادی دارد). رسول اکرم پرسیدند: چرا به او علامه می‌گویید؟ مردم پاسخ دادند: او داناترین مردم به نَسَب‌های عرب و اتفاقات رخ داده در میان اعراب و داناترین آن‌ها به وقایع دوران جاهلیت و اشعار عربی است. پیامبر فرمودند: این، علمی است که اگر کسی آن را نداند ضرر نکرده است و به کسی که بداند هم سودی نمی‌رساند"[6].

 

تعریف علم:

مکاتب مختلف، علم را به گونه‌های متفاوتی تعریف می‌کنند. اما واقعیت اینجاست که علم به معنای علم ممدوحی که مد نظر خداست، به راحتی در تعریف نمی‌گنجد. شاید بتوان آثار و نشانه‌های علم حقیقی را تعریف کرد؛ یا از روی نشانه‌ها به وجود آن پی برد و یا اسباب و ابزار علم را بیان نمود، اما اینکه تعریفی برای خود علم حقیقی ارائه دهیم دشوار است. چراکه جنس علم حقیقی، از جنس وجدانیات است.

تعریف وجدانیات، هرقدر هم تلاش شود تعریف کامل و جامعی باشد، نمی‌تواند کُنه مطلب را برای مخاطب ادا کند. به طور نمونه نمی‌توان حالتی مانند تشنگی را به طور کامل تعریف کرد. اگر تشنگی را احساس نیاز به آب، خشک شدن دهان و زبان، ترک خوردن لب و ...، تعریف شود، تعریف دقیقی نخواهد بود. عبارات گفته شده تنها به  آثار تشنگی اشاره دارند. در حالی که کسی می‌تواند معنای حقیقی تشنگی را بفهمد که آن را وجدان کرده باشد. بالاترین درجه‌ی معرفت از تشنگی زمانی است که فرد در همان لحظه تشنه و در حال وجدان تشنگی باشد. حتی چنین فردی نیز نمی‌تواند برای دیگری تشنگی را تعریف کند.

آنچه تعریف علم را سخت می‌کند، همین مطلب است. علم، نوعی وجدان و یافتن است که اسباب و آثاری دارد اما تا فرد واجد علم نشود نمی‌تواند به درستی بفهمد علم چیست.

نکته‌ی مهم دیگر اینکه ما مخلوقات پیرامون خود را به واسطه‌ی علم، ادراک و تعریف می‌کنیم. از شناخت جمادات گرفته تا معرفت درباره‌ی خودمان، همه با علم حاصل می‌شود. اما خود علم را نمی‌توان به واسطه‌ی خودش شناخت. با مثالی این موضوع را روشن‌تر می‌کنیم:

ما همه‌ی دیدنی‌ها را با چشم خود می‌بینیم ولی نمی‌توانیم چشم‌مان را با چشم ببینیم. حتی در آینه هم تصویر چشم را می‌بینیم و نه خود آن را. بنابراین با اینکه مخلوقاتِ قابل رؤیت، با چشم دیده می‌شوند ولی محال است که خود چشم با چشم دیده شود. در مورد علم هم می‌گوییم درست است که هرگونه ادراک، فهم و تعریف نسبت به مخلوقات به واسطه‌ی علم ایجاد می‌شود ولی خود علم را نمی‌توان با علم تعریف کرد.

به بیان دیگر برای تعریف و شناخت هر چیزی باید آن را با وسیله ای روشن‌تر و آشکارتر از خود شیء، تعریف کرد وگرنه ابهام درباره‌ی آن بیشتر می‌شود. در شناخت مخلوقات، این کار توسط علم که بالاترین و روشن‌ترین وسیله‌ی شناخت است، انجام می‌شود. اما از آنجا که بالاتر و آشکارتر از علم وسیله‌ی دیگری نداریم، نمی‌توانیم علم را با این روش تعریف و آشکار کنیم.

با این وجود، تعاریف متعددی از علم در مکاتب مختلف دیده می‌شود. از مهم‌ترینِ این مکاتب، مکتب فلسفه است. از آنجا که اکثریت باورمندان به علم، به فلسفه گرایش دارند، جای دارد در ادامه به تعریف علم از منظر فلسفه بپردازیم و سپس علم را در مکتب اهل بیت بررسی کنیم.

 

-       تعریف علم در دیدگاه فلاسفه:

فلاسفه می‌گویند علم، تصوّری است که از شیء در ذهن پدید می‌آید[7] و به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم می‌شود[8].

تصوّر نقش بستن و صورت پذیرفتن یک شیء یا پدیده در ذهن است؛ و تصدیق حکم و قضاوت در مورد دو یا چند تصویر است که در ذهن آدمی ایجاد می‌شود[9]. در واقع از دید فلاسفه هر چیزی را که بتوان تصور نمود و در صورت نیاز به قضاوت، حکمی صادر نمود و تصدیق کرد، علم است.

با ذکر یک مثال سعی می‌کنیم، ذهن را به آنچه فلاسفه، تصور و تصدیق می‌گویند، نزدیک کنیم:

فرض کنید درون جعبه ای در بسته ظرف شربتی را پنهان کرده اید. به کسی که نمی‌داند درون آن چیست (علم به آن ندارد و نسبت به آن جاهل است) می‌گویید داخل جعبه شربت است. با گفتن این جمله، چه اتفاقی در ذهن او رخ می‌دهد؟

 

تصور می‌کند خوردنی ای را                             که                                 نوشیدنی است؛

با طعمی                                                     که                                 شیرین است؛

با حالتی                                                     که                                 خنک است؛

در ظرفی                                                     که                                  لیوان است؛ 

لیوانی                                                        که                                  شیشه ای است؛

 

 

                   

                         

این خوردنی طعم داری که می‌تواند گرم یا سرد باشد و یا در پارچ یا لیوان باشد، ... تصور است. اما هنگامی که بین جویدنی بودن یا نوشیدنی بودن، ترش یا شیرین بودن، گرم یا خنک بودن، در لیوان شیشه ای بودن یا پارچ گلی بودن، در ذهن فرد قضاوتی رخ داد و حکمی صادر شد و یکی از گزینه‌ها را انتخاب کرد و دیگر سوالی برایش باقی نماند، در واقع، تصدیق رخ داده است. هرچه این تصدیق به واقعیت شربتی که شما روی میز گذاشته اید نزدیک‌تر باشد، علم فردی که تصور و تصدیق نموده است، درجه اش بالاتر خواهد بود.

با توجه به تعریف علم نزد فلاسفه، از آنجا که تصور و به دنبال آن تصدیق شیء، در افراد مختلف، می‌تواند متفاوت باشد، بسیار محتمل است که همه به یک تعریف مشابه و یکسان درباره‌ی شیء واحد نرسند. این اِشکال خصوصا در مسائل متافیزیک مشهود است. به عنوان مثال افراد مختلف تصورات متفاوتی از روح دارند. به کدامیک از این تصورات و تصدیق‌ها می‌توان لفظ علم اطلاق کرد؟ 

در واقع، از آنجا که تصور و به دنبال آن تصدیق شیء، در افراد مختلف، می‌تواند متفاوت باشد، بسیار محتمل است که همه به یک تعریف مشابه و یکسان درباره‌ی شیء واحد نرسند. لذا درباره‌ی حقیقتی واحد، تعاریف متفاوتی ارائه می‌گردد و نام همه‌ی آنها علم گذاشته می‌شود. بدیهی است چنین تعریفی از علم، ارزش آن را زیر سوال می‌برد.

 

 

-       تعریف علم در دیدگاه  اهل بیت:

از منظر اهل بیت علیهم السلام علم، نور است[10]؛ نوری که از جانب خدا بر قلب انسان تابیده می‌شود[11] . یعنی ایجاد علم در افراد، فعل فرد نیست؛ بلکه فعل خداست که با ابزار و وسایلی آن را انجام می‌دهد[12]. علم در این مکتب دارای چند نشانه‌ی خاص است[13]. اگر ما واجد دانشی شویم که این نشانه‌ها در آن نباشد، این نوع دانش از تعریف علم حقیقی خارج است.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "علم نوری است که در قلب کسی که خدای تبارک و تعالی هدایتش را می‌خواهد می‌افتد"[14].

بنا بر این تعریف، جنس علم، نور است؛ مکان آن در قلب-روح- [15] عالِم است؛ و مالک و تملیک کننده‌ی آن، خدای تبارک و تعالی است. به هر که بخواهد و هرقدر که بخواهد می‌دهد و از هر که بخواهد می‌گیرد.

 

کارکرد علم

از نظر خداوند آنها که واجد علم اند با آنها که علم ندارند، مساوی نیستند[16]. علم به انسان بینش و معرفتی می‌دهد که انتخاب‌هایش، نحوه‌ی حرکتش در مسیر تکامل و اعتقاداتش اصلاح می‌شود.

آدمی به واسطه‌ی نور علم، درباره‌ی مخلوقات شناخت و درک پیدا می‌کند، حتی اگر به حقیقت آن مخلوق جاهل باشد. چراکه شناخت یک شیء دارای درجات مختلف است. ممکن است معرفت و شناخت ما از آن شیء به اندازه‌ی درک حقیقت آن نباشد، بلکه مثلا بخشی از آثار وجودی آن را درک کنیم. اما نکته اینجاست که این معرفتِ حاصل شده از نور علم، در هر درجه‌ای که باشد مصون از خطا خواهد بود. ممکن است در افراد مختلف، درجات متفاوتی از علم و معرفت نسبت به چیزی ایجاد شود، اما همگی واجد نور علم شده‌اند و تنها در میزان و عمق آن تفاوت دارند. هر چه که انسان را قادر به درک و فهم می‌کند، مصداق نور علم است. نور بَصَر (بینایی)، نور سَمع (شنوایی)، نور لمس (لامسه) و هر چیز دیگری که برای انسان درک و شناخت به همراه می‌آورد، از نور علم ناشی شده است.

نور نامیدن علم صرفا یک تشبیه به نور مرئی مانند نور خورشید نیست. بلکه علم حقیقتا نور است. نوری که مایه‌ی حیات روح و قلب انسان است[17].

 

نحوه‌ی فراگیری علم

همان طور که گفته شد در مکتب اهل بیت، علم حقیقی عبارت است از نوری که خداوند در قلب کسی که هدایتش را می‌خواهد قرار می‌دهد[18]. بنابراین، وقوع علم در قلب، به اراده‌ی خدا صورت می‌گیرد.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "علم به تعلّم نیست"[19].

یعنی لزوما تعلیم و تعلّم باعث به وجود آمدن علم نمی‌شود. بلکه این احتمال وجود دارد که فرد در راه علم آموزی تلاش کند ولی خداوند نور علم را در قلب او ایجاد نکند. درضمن چنین نیست که بدون تعلّم، ایجاد علم محال باشد. خداوند می تواند از روی فضل و لطف خویش - فارغ از اینکه فرد به تعلّم پرداخته باشد یا نه - علم را به هر که اراده کند، عطا فرماید. پس ممکن است شخصی بدون تعلّم و تنها به واسطه‌ی خواست خدا واجد نور علم بشود. البته سنت خدا چنین است که معمولا از دریچه‌ی تذکر یا تقوا نور علم را در قلب فرد می‌نشاند.

لذا اگر انسانی از روی اختیار تعلّم کند ضرورتا به علم دست نمی‌یابد. بلکه اگر خداوند اراده کند تعلّمِ وی را به عالم شدن او منتهی می‌سازد. از سوی دیگر اینگونه هم نیست که اگر کسی تعلّم نکند خداوند رحمان نتواند به او علم تملیک کند. پس حصول علم، نتیجه‌ی تعلّم نیست. بلکه به اراده‌ی خدا و صُنع خداست. بنابراین، چه فرد سراغ علم آموزی برود، چه نرود، خدا می‌تواند به او علم دهد. با این وجود مقدمات و راهکارهایی وجود دارد که عمل به آنها در جلب اراده‌ی خداوند به اعطای علم کمک می‌کند[20].

 

شیوه‌های جلب اراده‌ی خدا در حصول علم:

الف) رعایت تقوا:

یکی از راه‌های مهم در جلب اراده‌ی خدا در حصول علم، رعایت تقواست. همچنانکه کسی شربت گوارا را در ظرف آلوده نمی‌ریزد، خداوند نیز نور علم را در قلب ناپاک قرار نمی‌دهد. روحی که آلوده به معصیت و نافرمانی خدای متعال باشد، استحقاق پذیرفتن نور علم را نخواهد داشت. رسول رحمت، محمد مصطفی فرموده اند در توصیه‌های خضر به موسی علیهما سلام چنین آمده است:

"ای موسی ... تقوا را در قلب (روح) خویش جای ده تا به علم دست یابی"[21]

تقوا از ماده «وقایه» به معنی حفظ کردن چیزی در برابر آفات است. تقوا به معنی محفوظ داشتن روح و نفس است از آن چه بیم می‌رود و به آن زیان رساند ... در لسان شرع آن را به حفظ نفس در برابر گناه و محرّمات اطلاق می‌کنند و کمال آن به ترک بعضی از مباحات مشکوک است[22]. در واقع تقوا ترمزی برای نفس محسوب می‌شود و می‌تواند آدمی را از تندروی‌های خطرناک بازدارد.

امام صادق (ع) در معناى تقوا ذیل این آیه‌ی شریفه که می‌فرماید "ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای خدا را رعایت کنید آنچنان که حق تقوا کردن از اوست"، چنین فرموده اند:

"از خداوند، اطاعت شود (به گونه ای که هرگز) نافرمانى نشود، خدا یاد شود (به گونه ای که هرگز) فراموش نشود و شکرگزارى گردد (به گونه ای که هرگز) کفران نگردد"[23].

کسی که طالب علم است، باید تقوا پیشه کند تا خداوند نور علم و هدایت را در قلبش قرار دهد[24].

 

ب) عمل به علم

یکی از مقدماتی که می‌تواند اراده‌ی خدا را در اعطای علم به آدمی جلب کند، عمل به علمی است که تاکنون واجد آن شده است. در این صورت پیامبر خدا وعده می‌دهد خداوند به آن شخص، علمی را که ندارد عطا می‌فرماید:

"هر کس به آن چه علم پیدا کرده عمل کند، خداوند او را وارث علمی قرار می‌دهد که نمی‌داند"[25]:

از سوی دیگر اگر به علمی که کسب کرده ایم، عمل نکنیم نه تنها خداوند از اهدای علوم دیگر به ما امتناع می‌کند، بلکه همان علمی هم که داشتیم از ما رخت می‌بندد:

"علم عمل را فریاد می‌زند. اگر به آن پاسخ دهد، می‌ماند وگرنه از آن کوچ می‌کند."[26]

سنت خدا این است که اگر عالم به علمش عمل کند، علم بیشتری به او می‌دهد و اگر عمل نکند همان علم را نیز از او سلب می‌کند.

نکته‌ی مهم دیگر اینکه اگر کسی قصد عمل کردن به علم را ندارد، بهتر است در طلب علم هم نباشد. چراکه در این صورت نه تنها فضایل و برکات علم مشمول حال او نمی‌شود بلکه به سرنوشت بدی گرفتار می‌شود و از خدا دور می‌گردد:

"تا وقتی به آن چه از علم داشته اید، عمل نکرده اید، علم به آنچه نمی‌دانید را طلب نکنید. زیرا اگر به علم، عمل نشود برای صاحبش نتیجه ای جز کفران و دوری از خدا ندارد."[27]

 

ج) طلب علم:

با وجودی که علم، فعل خداست و تنها به اراده‌ی او حاصل می‌شود، مومنین به طلب علم امر شده اند. رسول خدا می‌فرمایند:

"طلب علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است."[28]

یکی از مصادیق مهم این طلب، دعا و درخواست از خدا و حجت خداست:

"از خداوند فهم بخواه تا به تو بفهماند."[29]

استعانت از خدا که علم تحت اراده‌ی او در قلب آدمی قرار می‌گیرد و درخواست از حجت خدا که واسطه‌ی هر رزقی - اعم از مادی یا معنوی – است، می‌تواند اراده‌ی خدای رحمان را در وقوع علم جلب کند.

البته استعانت از خدا و حجت خدا، شرط لازم برای طلب علم است، اما ممکن است شرط کافی نباشد. مصداق دیگر این طلب، خود را در معرض علم قرار دادن است. این کار ممکن است با مجالست با علما و حاضر شدن در مجلس اساتید صورت گیرد؛ یا با سوال نمودن از شخص عالم و تذکر او محقّق گردد[30]؛ و یا با مطالعه‌ی کلام عالمانه‌ی حجت‌های الهی انجام شود. همان طور که در ادامه - بخش "خاستگاه و منبع کسب علم" - توضیح داده می‌شود، سرچشمه‌ی علم حقیقی، اهل بیت علیهم السلام هستند و اگر دیگران چیزی از این علم دارند، اصل و ریشه‌ی آن علم را از اهل بیت گرفته اند و به سایرین تذکر می‌دهند[31]. بنابراین منظور از علما در مرحله‌ی اول، اهل بیت علیهم السلام و در مرحله‌ی بعد کسانی هستند که آموزه‌ها و سخنان ایشان را برای مردم تبیین می‌کنند.

لذا این واقعیت که علم، رزقی است که خدا فارغ از تعلیم و تعلّم در قلب هر کس که اراده کند قرار می‌دهد، بدین معنی نیست که در این مسیر آدمی نباید تلاش کند. بلکه طلب علم بر هر مومنی واجب است. مقدمه و اساس این طلب، استعانت از خدای متعال و حجت زنده‌ی هر عصری است. سپس فرد باید با این توجه که یگانه سرچشمه‌ی علم، اهل بیت علیهم السلام هستند خود را در معرض علم قرار دهد[32]. البته تمامی اینها ابزاری است که امیدواریم به اراده‌ی خدا و لطف حق موثر واقع شود.

 

د) نصرت خدا و حجت خدا

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

"کسانی که در راه ما جهد و کوشش کنند، ما نیز قطعا به راه‌های خود هدایت شان خواهیم کرد"[33]

بنابراین، درست است که علم، نوری است که خداوند به هر که هدایتش را بخواهد عطا می‌کند ولی خداوند، خود فرموده به تحقیق هدایت را به کسانی که در راه خدا جهاد می‌کنند، عطا خواهد فرمود. جهاد در راه خدا، به معنای جنگ و قِتال نیست؛ بلکه جدّ و جهد در راه انجام دستورات خدا و یاری حجت خدا در این مسیر است؛ چرا که حجت خدا زبان خدا و سرپرست امر خداست و امر او امر خداست[34].  

در واقع تلاش در عمل به دستورات جانشین خدا و یاری او در انجام رسالتش، جهاد در راه خدا محسوب می‌شود و خداوند ضمانت کرده راه‌های هدایت را بر مجاهد راهش آشکار ‌سازد. از آنجا که وسیله‌ی هدایت خدا، علم است، پس خداوند به یاری‌گر حجتش –مجاهد راهش - علم عطا می‌کند تا به واسطه‌ی آن هدایت شود. بنابراین، هر که مشتاق کسب نور علم است، می‌تواند در نصرت امام زنده‌ی زمان بکوشد.

 

خاستگاه و منبع کسب علم

منبع علم و محتوایی که در معرض آن قرار می‌گیریم، اهمیت بسزایی دارد. به گونه ای که منبع ناصحیح، نه تنها زمینه‌ی ایجاد نور علم در قلب انسان را فراهم نمی‌کند، بلکه می‌تواند باعث هلاکت وی شود. امام باقر علیه السلام فرموده اند:

"عجب است از كسی كه در آنچه می‌خورد فكر می‌كند اما درآنچه با عقلش سرو كار دارد تفكر نمی‌كند و سینه‌ی خود را از علمی كه ممكن است باعث هلاكت او شود انباشته می‌كند"[35]

ایشان در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی "فلینظر الانسان الی طعامه"[36] نیز فرموده اند مقصود این است که انسان نگاه کند علمش را از چه کسی می‌گیرد[37].

به فرموده‌ی امام باقر علیه السلام غذای روح انسان، علم است. وقتی آدمی درباره‌ی غذای جسمش دقت به خرج می‌دهد که حلال، پاک و طیّب باشد، آیا نباید از غذای روحش بیشتر مراقبت به عمل آورد؟ آیا می‌شود نزد هر کسی زانوی تلمّذ زد بی آنکه از پاکی غذایی که به کام روحش می‌ریزد، مطمئن بود؟

اهل بیت علیهم السلام که برگزیدگان خداوند متعال هستند، معیار و میزان صحت علم می‌باشند. آنها معدن علم هستند[38] و چیزی از علم نیست که نزد ایشان نباشد. امام حسن مجتبی علیه السلام می‌فرمایند:

"همانا علم در ماست و ما اهل آن هستیم و آن به طور کامل با همه‌ی جوانبش نزد ما جمع شده است"[39].

امام باقر علیه‌السلام فرموده‌اند:

"به شرق و غرب بروید، قسم به خدا علم صحیحی نمی‌یابید مگر آنچه از نزد ما اهل بیت خارج شده باشد"[40].

در واقع از آنجا که اهل بیت علیهم السلام معیار و میزان صحّت علم هستند و از جانب خدا تضمین شده‌اند، تنها با مراجعه به ایشان می‌توان درباره‌ی درستی علوم مطمئن شد. لذا هر آنچه را که از ناحیه‌ای غیر از اهل بیت به دست می‌آید – از شرق یا غرب عالم کسب می‌شود – باید با علوم اهل بیت تطبیق دهیم تا درباره‌ی عدم اشتباه در آن مطمئن شویم.

امیر مؤمنان نیز فرموده‌اند: "همانا علمی که همراه آدم از آسمان به زمین آورده شد و همه‌ی آن چه سبب برتری انبیا شده است، در عترت خاتم انبیا موجود است"[41].

ایشان - علی بن ابیطالب - بارها فرمودند: "مرا از آنچه می‌خواهید بپرسید، چراکه درباره‌ی چیزی از من نمی‌پرسید مگر اینکه شما را بدان خبر دهم" [42].

مرجعیت علمی اهل بیت، صرفا ادعایی نیست که در کلام خودشان خلاصه شده باشد؛ بلکه تاریخ، گواه آن است که هرکس به ایشان مراجعه کرده، از سرچشمه‌ی علم این خانواده بهره مند گشته و بر دوست و دشمن این مرجعیت آشکار و اثبات گردیده است[43].

خداوند متعال نیز حقانیت اهل بیت، درستی رفتار و گفتار ایشان و علم آنها را ضمانت و تایید کرده است[44]. ایشان صراط مستقیم خدا و نور علم الهی اند[45].سرچشمه‌ی علم خدایند؛ حاملان، عالمان و معلمان حقیقی علم هستند و منبعی صحیح‌تر و مطمئن‌تر از علوم ایشان برای کسب علم وجود ندارد[46].

 

نتیجه:

علم، از وجدانیات است و نمی‌توان آن را به راحتی تعریف نمود. از سویی دیگر برای تعریف هر چیزی باید از ابزاری کامل‌تر و آشکارتر از آن شیء استفاده کنیم تا بتوانیم ابهام آن را در مخاطب برطرف سازیم. اما چیزی روشن‌تر و بالاتر از علم در درک و فهم اشیاء وجود ندارد که در تعریف علم از آن استفاده کنیم.

اهل بیت علیهم السلام، علم را نوری تعریف می‌کنند که خدا در قلب افراد قرار می‌دهد. تا کسی واجد نور علم نشود، نمی‌تواند به درستی تعریف علم را بیابد. در مکتب اهل بیت، بین علم حقیقی که نزد خدا ارزشمند خوانده شده و دانشی که بود و نبود آن در سعادت فرد تاثیری ندارد، تفاوت وجود دارد. علم حقیقی لزوما از راه تعلیم و تعلّم به دست نمی‌آید بلکه خدای متعال به هر که بخواهد نور علم می‌دهد و از هر که بخواهد می‌گیرد. با این وجود راهکارهایی برای جلب اراده‌ی خدا در وقوع نور علم در قلب آدمی وجود دارد. یکی از راه‌های کسب نور علم که توسط خدا ضمانت شده قطعا به هدایت و علم منجر می‌شود، نصرت خالصانه‌ی امام زمان است.

اگر منبع کسب علم، ناصحیح و نامعتبر باشد، نه تنها نور علم ایجاد نمی‌شود بلکه ممکن است فرد به هلاکت و گمراهی کشیده شود. مطمئن‌ترین منبع کسب علم، اهل بیت علیهم السلام هستند. چرا که ایشان تضمین شده توسط خدا و صراط مستقیم الهی و سرچشمه و نور علم خداوندی‌اند.

 



www.mohammadivu.org.MOHR

 



 

[1]  - خداوند می‌فرماید: "هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب" یعنی: آیا کسانی که علم دارند با کسانی که علم ندارند، مساوی هستند؟: قرآن کریم، سوره زمر، آیه 9. ؛ پیامبر اسلام فرموده اند: "العالم بین الجهّال کالحی بین الاموات ... فاطلبوا العلم فانه السّبب بینکم و بین الله عزّ و جلّ" یعنی: عالم در میان جاهلان مانند زنده در میان مردگان است ... پس علم را طلب کنید که آن سبب و واسطه‌ی میان شما و خدای عزّ و جلّ است: بحارالانوار، ج 1، باب 1 (فرض العلم و وجوب طلبه ...)‏، ص 172.

[2] - "اشرف الشرف العلم" یعنی: شریف ترین شرافت علم است: غررالحکم، ص 189.

[3] - "و بالعلم یُعرف الله" یعنی: پس به علم خداوند شناخته می‌شود: بحارالانوار، ج 1، باب 1 (فرض العلم و وجوب طلبه ...)‏، ص 166.

[4] -  پیامبر اسلام می‌فرمایند: "طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة" یعنی: طلب علم بر هر زن و مرد مسلمانی واجب است:  بحارالانوار. ج 1، باب 1 (فرض العلم و وجوب طلبه ...)‏، ص 177.

[5]-  امام صادق (ع) می‌فرمایند: "هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَه‏" یعنی: (علم) نوری است که در قلب کسی که خدای تبارک و تعالی بخواهد هدایتش کند، قرار می‌گیرد: بحار الأنوار ، ج 1، باب 7 آداب طلب العلم و أحكامه‏، ص 225.

[6] - "دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمَسْجِدَ فَإِذَا جَمَاعَةٌ قَدْ أَطَافُوا بِرَجُلٍ فَقَالَ مَا هَذَا فَقِیلَ عَلَّامَةٌ فَقَالَ وَ مَا الْعَلَّامَةُ فَقَالُوا لَهُ أَعْلَمُ النَّاسِ بِأَنْسَابِ الْعَرَبِ وَ وَقَائِعِهَا وَ أَیَّامِ الْجَاهِلِیَّةِ وَ الْأَشْعَارِ الْعَرَبِیَّةِ قَالَ فَقَالَ النَّبِیُّ ص ذَاكَ عِلْمٌ لَا یَضُرُّ مَنْ جَهِلَهُ وَ لَا یَنْفَعُ مَنْ عَلِمَهُ ثُمَّ قَالَ النَّبِیُّ ص إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آیَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِیضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ فَهُوَ فَضل": اصول كافی ، ج 1، بَابُ صِفَةِ الْعِلْمِ وَ فَضْلِهِ ...، ص 32.

[7]- "علم صورتی از معلوم است در ذهن، لهذا در تعریف علم و ادراک - گفته شده: العلم هو الصورة الحاصلة من الشی عند العقل. یعنی ادراک عبارت است از صورتی که از یک شیء در ذهن پدید میآید": آشنائی با علوم اسلامی، ج1 (منطق، فلسفه)، ص 12.

[8]- "منطقیین علم را به دو قسم تصور و تصدیق تقسیم کرده اند و در واقع مفهوم عرفی علم را از یک نظر محدود کرده و آنرا به علم حصولی اختصاص داده اند و از سوی دیگر آنرا به تصور ساده هم گسترش داده اند": محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه ج 1، ناشر : سازمان تبلیغات اسلامی، محل نشر : موسسه چاپ و فجر تهران، سال نشر : 1372، ص 77. ؛ و "انقسام علم به تصور و تصدیق از این جهت است که علم ما به اشیاء گاهی به این شکل است که ذهن ما حکم میکند به وجود یا عدم نسبتی میان اشیاء یعنی علم ما به شکل قضاوت میان دو چیز است و حالت قضائی دارد، و گاهی به این شکل نیست":  همان، صص 12و 13.

[9]- "تصدیق عبارت است از قضاوت ذهن میان دو شیء ... صورتهائی که ذهن میان آنها حکم میکند تصور است":  همان، ص 13.

[10]- همان طور که پیش‌تر نیز گفته شد، تمامی مخلوقاتِ پیرامون ما به واسطه‌ی علم، درک و تعریف می‌شوند. در واقع معلومات درباره‌ی مخلوقات، به واسطه‌ی نور عقل برای آدمی ظاهر و آشکار می‌شود. این نور، "ظاهر بذاته و مظهر لغیره" است؛ یعنی خود نور را به خودش می‌شناسیم نه به واسطه‌ی چیز دیگر، اما سایر مخلوقات را به واسطه‌ی آن نور می‌شناسیم. هر کشفی به واسطه‌ی نور علم صورت می‌گیرد. همه‌ی معلومات ما منوّر به نور علم است، لذا نمی‌شود با چیزی که خود از علم روشن می‌شود، نور علم را توضیح داد و علم را تعریف نمود. بنابراین اگر نور علم شناخته شود، به خودش شناخته می‌شود وگرنه اگر بخواهیم نور علم را مانند سایر معلومات بشناسیم، اصلا شناخته نمی‌شود. اگر چه نور علم وجدان می‌گردد و فردی که واجد علم شده، آن را می‌یابد ولی قادر به توصیف و تعریف و تفهیم آن نیست.

[11] - بنگرید به پاورقی شماره 5.

[12] - "ابی الله ان یجری الاشیاء الا بالاسباب‏" یعنی خداوند اِبا دارد از اینکه کارها را به جز از طریق اسبابش جاری سازد: بحار الأنوار ، ج 2، باب 14 (من یجوز العلم منه ...‏)، ص 90.

[13] بنگرید به مقاله «علم حقیقی و نشانه‌های آن»؛ نوشته مسعود بسیطی.

[14] - بنگرید به پاورقی شماره 5.

[15] - منظور از قلب، روح است. مثلا حضرت رسول می‌فرمایند که عقل مانند چراغی قلب آدمی را روشن می‌کند (بحارالانوار، ج 1، ص 99.) و امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند: "روشنایی روح، عقل است" (تحف العقول، ص 396.). در هر دو روایت یک مضمون ولی با دو واژه‌ی متفاوت –قلب و روح- بیان شده است.

[16]  - "هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب" یعنی: آیا کسانی که علم دارند با کسانی که علم ندارند، مساوی هستند؟: قرآن کریم، سوره زمر، آیه 9.

[17] "... ان الْعِلْمَ حَیَاةُ الْقُلُوبِ وَ نُورُ الْأَبْصَارِ مِنَ الْعَمَى‏" یعنی: همانا علم حیات دل‌ها و نور دیدگان است که آن را از کوری به روشنایی خارج می‌کند: بحارالانوار، ج 1، باب 1 (فرض العلم و وجوب طلبه ...)‏، ص 166.

[18]- بنگرید به پاورقی شماره 5.

[19] - "لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ‏":  همان مدرک.

[20] - بنگرید به پاورقی شماره 12.

[21] - "یا مُوسَى ... وأَشْعِرْ قَلْبَکَ التَّقْوَى تَنَلِ الْعِلْمَ": بحار الأنوار ، ج 1، (باب 7 آداب طلب العلم و احکامه ...‏)،  ص 226.

[22] - مفردات راغب، ج 2، ذیل واژه «وقی».

[23] - "یُطاعُ فَلا یُعْصى‏، وَ یُذْکَرُ فَلا یُنْسى‏، وَ یُشْکَرُ فَلا یُکْفَرُ‏": بحار الأنوار ، ج 67، باب 56 (الطاعه و التقوی و ...‏)،  ص 291.

[24] - امیرمومنان فرموده اند: "مَنْ غَرَسَ اَشْجارَ التُّقَى جَنَى ثِمارَ الْهُدَى" یعنی: آن کس که درخت‌هاى تقوا را بنشاند میوه‌هاى هدایت را خواهد چید: بحار الأنوار ، ج 75، باب 16 (ما جمع من جوامع کلم ...‏)،  ص 90.

[25] - رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: "من عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم‏": الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1058.

[26] - امام صادق (ع) می‌فرمایند: "الْعِلْمُ‏ یَهْتِفُ‏ بِالْعَمَلِ‏ فَإِنْ‏ أَجَابَهُ‏ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ‏ عَنْهُ": کافی، کتاب فضل العلم، باب استعمال العلم، ح 1، ص 44.

[27]- امام سجاد (ع) می‌فرمایند: "لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ یُعْمَلْ بِهِ لَمْ یَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلّا كُفْراً وَ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللّهِ إِّلا بُعْداً": بحار الانوار، ج 2، باب 9 (استعمال العلم ...)‏، ص 28.

[28]- بنگرید به پاورقی شماره 4.

[29]- "وَ اسْتَفْهِمِ‏ اللَّهَ‏ یُفْهِمْك": بحارالانوار، ج 1، باب 7 (آداب طلب العلم و أحكامه)، ص 225.

[30] - امام صادق (ع) می‌فرمایند: "إِنَ‏ هَذَا الْعِلْمَ‏ عَلَیْهِ‏ قُفْلٌ‏ وَ مِفْتَاحُهُ‏ الْمَسْأَلَة "یعنی: این علم قفلی دارد و کلید آن پرسش است: کافی، ج 1، کتاب فضل العلم، باب سوال العالم، ح 3، ص 40. ؛ "فَاسْأَلِ‏ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ‏" یعنی: آن چه را نمی‌دانی از علما بپرس: بحار الانوار، ج 1،  باب 7 (آداب طلب العلم و أحكامه)‏، ص226.

[31] - امام باقر (ع) می‌فرمایند: "إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ عِنْدَهُ عِلْمُ شَیْءٍ إِلَّا خَرَجَ مِنْ عِنْدِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلْیَذْهَبِ النَّاسُ حَیْثُ شَاءُوا فَوَ اللَّهِ لَیْسَ الْأَمْرُ إِلَّا مِنْ هَاهُنَا (وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى بَیْتِهِ)"یعنی: به راستی نزد هیچ كس علم چیزی نیست جز آنچه از نزد امیرالمؤ منین خارج شـده باشد. پس مـردم هـر كـجـا که خواهند بروند. سوگند به خدا امر (علم) جز از اینجا نیست (و با دست خود به خانه شان اشاره فرمود): کافی، ج 1، کتاب الحجه، باب انه لیس شیء، ح 2، ص 399.

[32] - امیر مومنان خطاب به کمیل فرموده اند: "یا کمیل! لا تأخُذ الا عنّا تکن منّا"یعنی: ای کمیل! جز از ما (علم) نگیر تا از ما باشی: تحف العقول، ص 171.

[33] - "وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنهَْدِیَنهَُّمْ سُبُلَنَا": قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 69.

[34] امام باقر علیه السلام فرموده اند: "نحن حجه الله و نحن باب الله و نحن لسان الله و نحن وجه الله و نحن عین الله فی خلقه و نحن ولاه امر الله فی عباده" یعنی: ما حجت خداییم ما باب خداییم، ما زبان خداییم، ما وجه خداییم، ما چشم خدا در میان خلقش می باشیم، ماییم سرپرستان امر خدا در میان بندگانش:  اصول کافی، ج 1، باب النوادر، ح 7، ص 145.

[35] - امام حسن مجتبی (ع) می‌فرمایند: " عَجَبٌ‏ لِمَنْ‏ یَتَفَكَّرُ فِی‏ مَأْكُولِهِ‏ كَیْفَ لَا یَتَفَكَّرُ فِی مَعْقُولِهِ فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا یُؤْذِیهِ وَ یُودِعُ صَدْرَهُ مَا یُرْدِیهِ.": بحار الأنوار، ج ‏1، باب 6 (العلوم التی أمر الناس بتحصیلها ...) ، ص 218.

[36] - قرآن کریم، سوره عبس، آیه 24.

[37]-  "عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏» قَالَ: قُلْتُ: مَا طَعَامُهُ؟ قَالَ: «عِلْمُهُ الَّذِی یَأْخُذُهُ، عَمَّنْ‏ یَأْخُذُهُ؟": کافی، ج 1، کتاب فضل العلم، باب النوادر، ح 7، ص 123.

[38]- "هُمْ‏ مَصَابِیحُ‏ الظُّلَمِ‏ وَ یَنَابِیعُ‏ الْحِكَمِ‏ وَ مَعَادِنُ‏ الْعِلْمِ‏ وَ مَوَاطِنُ الْحِلْم‏" یعنی: ایشان چراغ‌های تاریکی‌ها و سرچشمه‌های حکمت و معادن علم هستند: غررالحکم، ح 2017، ص 116.

[39]- "إِنَ‏ الْعِلْمَ‏ فِینَا وَ نَحْنُ‏ أَهْلُهُ‏ وَ هُوَ عِنْدَنَا مَجْمُوعٌ‏ كُلُّهُ‏ بِحَذَافِیرِه‏" : بحارالانوار، ج 44 ، باب 7 (ما جاء فی كیفیة جمع القرآن ...)، ص 100.

[40]- "شرِّقا و غرِّبا لن تجدا علما صحیحا الا شیئا یخرج من عندنا اهل البیت‏": بحارالانوار، ج 2 ، باب 14 (من یجوز اخذ العلم منه ...)، ص 92.

[41]- "فَإِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِه‏": الارشاد، ج 1، ص 232.

[42]- "سلونی عما شئتم" کافی، ج 2، کتاب الحجه، باب انه لیس شیء ... ، ح 2، ص 327.

[43]-  به عنوان نمونه بنگرید به "احتجاج امام علی با مرد یهودی": بحارالانوار، ج10، ص20ـ22. ؛ "مناظره امام حسن": بحارالانوار، ج10، ص132ـ136؛ "مناظره امام باقر": بحارالانوار، ج10، ص149ـ151. ؛ "مناظره امام رضا": بحارالانوار، ج10، ص350 و 351.

[44]-  "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا "یعنی: همانا خداوند اراده کرده که از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و چنان که شاید و باید پاکیزه بدارد: قرآن کریم، سوره الاحزاب، آیه 33.

[45]-  در زیارت جامعه کبیره چنین می‌گوییم: "اَلسَّلامُ عَلَى الاَْئِمَّةِ الدُّعاةِ ... وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَبُرْهانِهِ" یعنی: سلام بر امامان دعوت كننده (بحق) ... گنجینه‌ی علم خدا و حجت او و راه او و نور او و دلیل روشن او: من لا یحضره الفقیه، ج 2، باب زیارت الجامعه لجمیع الائمه، ح 3213، ص 611.

[46]- بنگرید به پاورقی 31، 38 و 39.

 

 

کتابنامه:

قرآن کریم.

آمدى، عبد الواحد. غرر الحكم و درر الكلم‏. قم: دار الكتاب الإسلامی، ‏1410 ق‏.

حرانى، حسن. تحف العقول. قم: جامعه مدرسین، 1404 ق.

راغب اصفهانى، حسین. مفردات ألفاظ القرآن‏. بیروت: دار القلم- الدار الشامیة، 1412 ق.

راوندى، سعید {قطب الدین}‏. الخرائج و الجرائح‏، ج 3. قم: مؤسسه امام مهدى (عج)‏، 1409 ق.

كلینى، محمد. اصول كافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش.

مجلسى، محمد باقر. بحار الأنوار، ج 1. بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403 ق.

محمد بن علی {شیخ صدوق}، من لا یحضره الفقیه، ج 2. قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ق.

محمد بن نعمان {شیخ مفید}. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 1. قم‏: كنگره شیخ مفید، 1413 ق‏.

مصباح یزدی، محمد تقی. آموزش فلسفه، ج 1. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1372 ش.

مطهری، مرتضی. آشنائی با علوم اسلامی، ج 1 (منطق، فلسفه). تهران: صدرا، 1387 ش.

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه سازی

 

به ما بپیوندید: 

instagram twtr fbk telegram Aparat

  

 
امروز:امروز:3069
این هفته:این هفته:13603
در مجموع:در مجموع:7533300
Center
Pagerank