نویسنده: س. تقی پور (کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث ؛ این آدرس پست الکترونیک توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )
همچنانکه زمین برای ادامهی حیات نیازمند ابری رویاننده است، زمینیان نیز به هدایتگری آسمانی نیاز دارند تا به حیاتی همراه با سعادت ابدی دست یابند.
از آدم تا هم اکنون، خداوند زمینش را هیچگاه بدون هدایتگری زنده رها نساخته[1] ؛ و هماره حجتی از سوی آفریدگار مهربان برای بشریت وجود داشته؛ البته گاه آشكار و گاه نهان! [2]
و امروز هدایتگر زندهی زمان «مهدی» است. هدایتگری پنهان!
او که در نیمهی شعبان سال 255 هجری[3] و به دور از چشمان کینه توز دشمنان خدا، پا به جهان گذاشت، دوازدهمین هدایتگر، پس از رسول خاتم است. نامش، نام پیامبر (محمد) و کنیهاش کنیهی پیامبر (ابوالقاسم). [4] از نسلی پاک که پدرانش همگی هدایتگر و حجت عصر خویش بودند.
او محمّد بن الحسن (المهدی) فرزند حسن بن علی (العسکری) فرزند علیّ بن محمّد (الهادی) فرزند محمّد بن علی (الجواد) فرزند علیّ بن موسی (الرّضا) فرزند موسی بن جعفر (الکاظم) فرزند جعفر بن محمّد (الصّادق) فرزند محمّد بن علی (الباقر) فرزند علیّ بن الحسین (السّجاد) فرزند حسین بن علی (الشّهید) فرزند علیّ بن ابی طالب (امیرالمؤمنین) است.
«خاتم پیامبران»، در روز غدیر، او را به عنوان «خاتم امامان» به مردم معرفی کرد و دربارهاش فرمود:
"[آخرین هدایتگر] قائم اهل بیتم و مهدى امّتم است كه در شمایل و اقوال و افعال، شبیهترین مردم به من است. او پس از غیبتى طولانى و حیرتى گمراهكننده ظهور خواهد کرد و دین خداى تعالى را چیره خواهد گرداند. به یارى خدا و نصرت ملائكه مؤیّد باشد؛ و زمین را از عدل و داد آكنده سازد، همان گونه كه از ظلم و جور پوشانده شده" [5]
رسول خدا درباهی هدایتگر آخر زمان، از غیبتی طولانی سخن گفت که با حیرت و تحیّر همراه خواهد شد.
حیرت، در یافتن فریادرسی راهنما؛ و تحیّر از چگونگیِ بهرهمندی از هدایتگری پنهان!
حیرتی گمراه کننده! آنسان که مردمان، معنای «غیبت» را با «نبودن» یکی بگیرند و عصر غیبت را دوران عدم وجود حجت الهی بر زمین بدانند. و در نتیجه فتنهای کور ایجاد شود[6] که نتیجهاش سردرگمیِ مردمان، گستاخیِ ظالمان و انزوای مومنان گردد.
کاش مردم میدانستند معنای غیبت، «نبودن» نیست؛ سفر کردن به آسمانها یا عزلت گزیدن در چاه یا جزیرهای دور دست نیست؛ تعطیل شدن شأن هدایتِ هدایتگر نیست ...
کاش میدانستند غیبت هدایتگر یعنی:
«او را میبینند اما نمیشناسند». [7]
و میدانستند غیبت حجت خدا، تنها مخصوص عصر ایشان نبوده:
غیبت ابراهیم خلیل الله:
غیبت ابراهیم خلیل، حکایتی است از سیاهیِ جهالت و فُزونیِ جنایت که به دست آدمیان خلق شده بود. غیبتی که بسیار به غیبت هدایتگر این عصر شبیه بود. چراکه به خواست خداوند حکیم، ابراهیم نیز همچون «مهدی»، نشانهی ولادتش از همان هنگام كه در رحم مادر بود، نهان گشت. و پس از تولد نیز تا آن زمان که خداوند اذن به ظهور نداد، مخفیانه زندگی کرد.
زمانی که منجّم، رویای نمرودِ ظالم را تعبیر کرد، نمرود دانست پایان حکومتش به دست مولودی آسمانی خواهد بود که به زودی به دنیا میآید. اما نمی توانست دست روی دست بگذارد تا پروردگار جهانیان آنچه در طول عمرش با ظلم بر بندگان خدا به دست آورده بود، با چشم بر هم زدنی نابود سازد. از این رو، رو در روی خدا ایستاد تا به خیال خام خود نقشهی آفریدگار را نقش بر آب سازد.
تصمیم گرفت مانعِ به دنیا آمدن آن مولود شود. پس فرمان داد هر نوزادی را که در آن سال به دنیا آمد، کشتند و کسانی را گماشت تا زنان باردار را حبس نمایند که مبادا نوزاد پسری زنده بماند.
اما مادر ابراهیم، به مولودی مبارک باردار شد، در حالی که کسی متوجه آثار حمل در او نشد. ابراهیم متولد شد و مادرش او را در غاری مخفی ساخت تا از گزند نمرودیان در امان بماند. ابراهیم به دور از چشمان مردمان، در غاری سنگی رشد میکرد و پیوسته خود را نهان میداشت و امرش را مکتوم میساخت تا آنکه اذن خدا بر خروجش قرار گرفت.
آن هنگام که به میان مردمان آمد نیز کسی نمی دانست این جوان، همان موعودی است که قرار است سلطنت جور را به زیر کشد. تا آنکه به فرمان الهی آشکارا مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری از بت پرستی فراخواند. نمرود او را به جرم اهانت به بت ها، در آتش افکند. اما به امر خدا، آتش بر ابراهیم سرد شد و حجت خدا در میان حیرت همگان سلامت بیرون آمد. نمرود که خود را خدا میخواند، به خدای ابراهیم ایمان نیاورد و او را از آن دیار بیرون کرد. ابراهیم از آن پس، بی آنکه خود را با مقام نبوت در میان مردمان آشکار سازد، به زندگی خویش ادامه داد.
مردمان، او را میدیدند، با او هم کلام و هم سفره میشدند، سخنانش را میشنیدند، اما نمی دانستند او جانشین خدا بر روی زمین و هدایتگر عصرشان است.
آری! حجت خدا در غیبت و ناشناس زندگی میکرد و به هدایتِ هدایتخواهان مشغول بود ولی جز نزد آنان که خالصانه دیدار هدایتگر زمان شان را از خدا طلب میکردند خویشتن را معرفی نمی کرد. [8]
غیبت یوسف نبی الله:
یوسف را برادرانش از روی جهل و حَسَد در چاهی رها کردند؛ و از آن پس غیبت او آغاز شد. عده ای که او را نمی شناختند، وی را یافتند، از چاه بیرون کشیدند و بسان برده ای در مصر فروختند. از کنعان تا مصر تنها چند روز راه بود؛ اما سالها طول کشید تا یعقوب فرزندش یوسف را بیابد. در این سال های فراق و غیبت، یعقوب، لحظه ای از یاد یوسفش غافل نشد؛ امید به دیدارش را از دست نداد؛ و در زنده بودنش تردید نکرد. حال آنکه برادرانش ندیدن یوسف را با نبودنش، یکی گرفتند و پدر را سرزنش نمودند که چرا از این انتظار واهی دست نمی شوید. و البته هر بار، یعقوب پاسخ میداد: او زنده است. من از جانب خدا چیزی را میدانم که شما نمی دانید[9].
یوسف در سال های غیبتش بردگی کرد؛ اسارت دید؛ و عاقبت به خواست خدا عزیز شد! او در همهی آن سال ها به ارشاد و هدایت مردم پرداخت، بی آنکه کسی او را به عنوان حجت خدا بشناسد و یا حتی نام و نشان حقیقی اش را بداند. تا آنکه قحطی، کنعانیان را به مصر کشاند تا از عزیز مصر – که از انصاف و مرامش زیاد شنیده بودند – یاری جویند.
برادران یوسف چشم در چشم برادر – عزیز مصر – با او سخن گفتند، اما ندانستند او همان یوسف گم گشته ای است که سالیان سال، پدر، انتظار دیدارش را میکشید. یوسف را دیدند امام نشناختند! [10] و این یوسف بود که به امر خدا پردهی غیبت را کنار زد و خود را بدیشان معرفی کرد: من یوسفم! [11]
امام باقر – پنجمین جانشین و هدایتگر پس از رسول خدا - دربارهی شباهت غیبت یوسف علیه السلام، به هدایتگر آخر زمان – مهدی علیه السلام – میفرماید:
"امّا شباهت او (مهدی) به یوسف علیه السلام: غیبت یوسف، از خاص و عام است. [یوسف] از برادرانش پنهان بود و امر [ظهور] او بر پدرش یعقوب علیه السلام، مشکل شد؛ در حالی که مسافت بین او و پدرش و اهلبیت و شیعیانش نزدیك بود." [12]
امام صادق – ششمین جانشین و هدایتگر پس از رسول خدا – نیز ضمن بیان ماجرای غیبت حضرت یوسف، به مردم این تذکر را میدهد که همچنانکه یوسف زنده بود و مردم او را میدیدند، اما نمی شناختند، برای آخرین هدایتگر – مهدی – نیز غیبتی است که در آن مردم ایشان را میبینند، در حالی که نمی شناسند:
"همانا در قائم سلام الله علیه سنتی از یوسف است ... پس این امت چگونه می توانند انکار ورزند که خداوند عزوجل در وقتی از اوقات، حجت خود را به حکمت و مشیت خویش از آنان پنهان دارد. یوسف سلطنت مصر را در اختیار داشت و بین او و پدرش هیجده روز راه بود. پس اگر خداوند تبارک و تعالی می خواست که مکان یوسف را بشناساند، بر این امر قدرت داشت. به خدا قسم، یعقوب و پسرانش در پی شنیدن بشارت پیدا شدن یوسف، آن راه را در نه روز پیمودند. پس این امت چگونه می توانند انکار کنند كه خداى تعالى با حجّت خود همان كند كه با یوسف كرد؟ در بین ایشان گردش كند و در بازارهاى آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند تا آنگاه كه خداى تعالى به او اذن دهد كه خود را به آنها معرّفى سازد همان گونه كه به یوسف اذن داد آنگاه كه به ایشان گفت: آیا مىدانید آنگاه كه نادان بودید چه بر سر یوسف و برادرش آوردید؟ گفتند: آیا تو خودت یوسف نیستى؟ گفت: من یوسفم و این هم برادر من است! "[13]
و فرمود:
"شباهت صاحب الامر (امام زمان) به یوسف، در پنهان بودن اوست. یعنی خداوند بین او و مردم حجابی مینهد كه او را میبینند، ولی نمی شناسند." [14]
غیبت موسى کلیم الله
داستان ولادت و غیبت موسی علیه السلام، از بسیاری جهات با زندگانی منجی آخر زمان شباهت دارد. [15]
پیشگویان فرعون چنین خبر دادند که فرزندی از بنی اسراییل به دنیا خواهد آمد که فرعون را به هلاکت میرساند. فرعون که چونان دیگر مستبدان تاریخ، خود را توانا بر هر امری میپنداشت، عزم جزم کرد تا با مشیّت الهی به مقابله در آید. شکم زنان آبستن را درید و نوزادگان را سر از تن جدا نمود تا مانع ولادت مولود موعود گردد. اما او نیز چونان نمرود غافل بود از اینکه وقتی پروردگار به امری اراده کند، انجام میشود؛ حتی اگر تمام مخلوقات پشت به پشت هم دهند تا مانعِ اجرایش شوند! از این رو زن عمران، به مولودی مبارک باردار شد ولی آثار حمل و به دنبال آن تولد نوزاد، از چشم جاسوسان فرعون مخفی ماند. مادر، کودکش را به امر خدا در سبدی گذاشت و آن را به آب افکند. دست تقدیر، کودک را به قصر فرعون رساند. آسیه همسر پاکدامن فرعون، او را از آب گرفت و «موسی» (برگرفته شده از آب) نام نهاد.
فرعون که به کشتار فرزندان بنی اسراییل مشغول بود، موسی را در عمارت خویش پروراند، بی آنکه بداند او همان منجیِ بنی اسراییل است.
و اما در احوالات بنی اسراییل!
بنی اسراییل که به دلیل نافرمانی از خدا و گوش نسپردن به اندرز فرستادگان الهی مورد غضب خداوند قرار گرفته بودند، زیر ظلم و جنایات فرعون، بی تاب گشته، نجات دهنده ای آسمانی را طلب میکردند. این، در حالی بود که خداوند به واسطهی رسولانش به آنان هشدار داده بود در صورتی که نعمت هدایت را پاس ندارند، در فلاکتی افکنده میشوند که تا 400 سال، فریادرسی نخواهند داشت. و از آن 400 سال، دویست و اندی با زجر و فلاکت در حکومت فرعونیان سپری شده بود.
بنی اسراییل، ظهور منجی را آرزو میکردند، در حالی که موسی را در کنار خویش میدیدند، اما نمی دانستند او همان نجات دهندهی موعود است. تا آنکه به پیشنهاد مردی خدایی تصمیم گرفتند همگی همدل و هم زمان از خدای خویش بخواهند غضب از ایشان بر دارد و ظهور منجی را نزدیک فرماید.
همگی جمع شدند و چهل شبانه روز در فراق فریادرس اشک ریختند و از خدا آمدنش را طلب کردند. خداوندِ عطوف، دعای ایشان را مستجاب فرمود و از باقیماندهی غیبت کاست؛ و در همان مکان، منجی آنها را هویدا ساخت و موسی را بدیشان معرفی کرد.
پس از آنکه بنی اسراییل سینه هاشان را از عِطر وجود هدایتگر عصر پر کردند، و خستگیِ سالها انتظار را با بوییدن خاک پایش از تن به در ساختند، موسی با آنان از غیبت دیگری سخن گفت! غیبتی تا زمان موعود. زمانی که دریا فرعون را فرو کشد و بنی اسراییل از یوغ ستم نجات یابند. [16]
آری! این گذری کوتاه بود بر غیبت هدایتگران پیشین تا رهنمودی باشد برای مردم این عصر که بدانند:
غیبت حجت خدا، تنها مخصوص عصر ایشان نبوده. مردمِ زمان ابراهیم خلیل الله، مردمانِ عصر یوسف نبی الله و آنان که در دوران موسی کلیم الله میزیستند نیز با غیبت هدایتگر عصرشان مواجه شدند. [17] غیبتی که عبرتی شود برای مردمان آخر الزمان تا هدایتگر مستور خویش را منکر نشوند و بهره مندی از وجودش را منوط به ظهورش ندانند.
و از حیرت غیبت بیرون آیند و بدانند:
هدایتگر این عصر – مهدی -، هم اکنون در میان مردم و بر روی همین زمین زندگی میکند؛ در میان کوچه و بازار رفت و آمد میکند؛ بر فرش های دوستان و یارانش قدم میگذارد؛ اما کسی ایشان را نمی شناسد.[18]
[1] . امام باقر علیه السلام میفرماید: "وَ اللّهِ مَا تَرَكَ اللّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ ع إِلّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَى بِهِ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ حُجّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَى الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجّةٍ لِلّهِ عَلَى عِبَادِهِ" یعنی: بخدا سوگند از زمانى كه خدا آدم را قبض روح نمود زمینى را بدون امامى كه بوسیله او بسوى خدا رهبرى شوند وانگذارد و او حجت خداست بر بندگانش و زمینى بدون امامى كه حجت خدا باشد بر بندگانش وجود ندارد: كافی، ج 1، ص 252.
[2] . امام سجاد علیه اسلام میفرماید: "ولم تخل منذ خلق اللّه آدم من حجة الله فیها اما ظاهر مشهور او غائب مستور و لا تخلوا الى ان تقوم الساعة من حجة" یعنی: از زمانی که خدا آدم را خلق کرد، زمین بدون حجّت نبوده، حال، آن حجّت یا ظاهر و مشهور بوده و یا آنكه نهان و مستور؛ و تا روز قیامت نیز بدون حجت نمی ماند: بحارالانوار، ج 23، ص 5.
[3] . کافی، ج 1، ص 514.
[4] . "المهدی مِن ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی": بحارالانوار، ج 36، ص 309.
[5] . کمال الدین، ج 1، ص 287.
[6] . امام رضا علیه السلام فرمودند: "یک فتنهی کور در راه است ... این فتنه زمانی است که شیعیان، سومین از فرزندان مرا گم میکنند": بحارالانوار، ج 51، ص 152.
[7] . امام صادق علیه السلام در معنای غیبت هدایتگر آخر زمان میفرمایند: "یرونه و لا یعرفونه": بحارالانوار، ج 51، ص 224.
[8] . كمال الدین، ج 1، باب غیبت ابراهیم خلیل الرحمن، ص 138 تا 141.
[9] . "وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ": سوره یوسف، آیه 86.
[10] . "وَجَاء إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُواْ عَلَیْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنكِرُونَ": سوره یوسف، آیه 58.
[11] . "قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ": سوره یوسف، آیه 90.
[12] . "و أمّا شبهه من یوسف بن یعقوب علیه السلام فالغیبه من خاصته و عامته و اختفاؤه من اخوته و اشکال امره علی ابیه یعقوب علیه السلام مع قرب المسافة بینه و بین اهله و شیعته": كمال الدین، ج 1، ص 327.
[13] . كمال الدین، ج 1، ص 144.
[14] . "إن فی صاحب هذا الامر سنن من الانبیاء علیهم السّلام ... و أمّا سنه من یوسف فالستر یجعل الله بینه و بین الخلق حجاباً یرونه و لایعرفونه": كمال الدین، ج 2، ص 351.
[15] . "حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُعَلَّى بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ وَ غَیْرِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی الْقَائِمِ ع سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع فَقُلْتُ وَ مَا سُنَّتُهُ مِنْ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ قَالَ خَفَاءُ مَوْلِدِهِ وَ غَیْبَتُهُ عَنْ قَوْمِه": كمال الدین، ج 1، 152 .
[16] . کمالالدین، ج 1، باب غیبت موسی، ص 145 تا 147.
[17] . مراجعه کنید به کتاب کمال الدین، باب غیبت انبیاء
[18] . امام صادق علیه السلام میفرماید: "صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ یَتَرَدَّدُ بَیْنَهُمْ وَ یَمْشِی فِی أَسْوَاقِهِمْ وَ یَطَأُ فُرُشَهُمْ وَ لَا یَعْرِفُونَهُ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَهُ أَنْ یُعَرِّفَهُمْ نَفْسَه": بحارالأنوار، ج 52، ص 154.
امروز: | 2584 | |
این هفته: | 2272 | |
در مجموع: | 7607885 |