فاطمه در آیینه اشعار کهن (مروری بر کهن ترین اشعار فاطمی از قرن نخست تا قرن هشتم هجری)
نویسنده: مسعود بسیطی
علاقهمندان مي توانند جهت مطالعهي بيشتر دربارهي اين موضوع به اين لينك مراجعه فرمايند.
مقدمه:
آنگاه که کرّوبیان ندای لَولاک لَما خَلَقت الاَفلاک[1] شنیدند دانستند که جملگی ریزه خوار خوان رحمت عالمیانند. اما به گاهی که ندای لَولا فاطمه لَما خَلَقتُکُما[2] برخاست پی بردند که فاطمه ام ابیها و سرّی است عظیم که همه خلق از شناخت و معرفتش دور و بریده شده اند.[3] فاطمه حقیقت «لیله قدر» است.[4] لیله ای که اگر خدای جلیل معرفتش را به حبیب خود عطا نفرموده بود، رسول اعظم نیز، شامل «و ما ادریک ما لیله القدر» بود.
فاطمه ام ابیهاست،[5] مادر و ریشه پدر! آن هم پدری چون صاحب مقام لولاک. مادرْ ریشه همه خوبی هاست. مادری چون ام ابیها که محبوبه خداست. رضایتش رضایت حق و غضبش غضب خداست.[6] کوثر رسول است و اُمّ الائمه بتول. شفیعه روز جزاست[7] برای همه محبانش و هم او فاطمه است؛ چرا که تمامی دوستانش بریده شده از آتش دوزخند.[8] پدرش حبیب خداست و مادرش سلام داده شده خدا خدیجه غَرّاست.
نخست مادح فاطمه خداست. سپس جبراییل و آنگاه ستوده شده خدا محمد (ص).
جایگاه سِرُ الله الاعظم فاطمه؛ چنان رفیع بود که به فرموده صادق آل محمد: هیچ پیامبری به مقام اولوالعزمی نرسید، جز با اقرار به افضلیت فاطمه و قبول ولایت او و فرزندانش بر خود.[9] بدین منوال در طول تاریخ افراد بسیاری با تبعیت از خدا و رسول در مدح فاطمه اشعاری در جایگاه رفیع سِرالله الاعظم سرودند. اما متاسفانه به دلیل بغض کسانی که خدا بر ایشان مغضوب علیهم است و حسادت حاسدانش در طول تاریخ بسیاری از اشعار فاطمی از میان رفته و به دست ما نرسیده است.
اینک به عنوان انجام وظیفه برآن شدیم ذریعه ای از اقیانوس لایتناهی مقام فاطمی جاری سازیم و با قطره ای از اقیانوس مدایح و اشعار فاطمی، شبنمی بر جان تشنه محبان و خدمتگزاران فاطمه و فرزندانش نهاده باشیم.
در این مقاله تلاش شده تا اشعار یافت شده در مدح و محبت بانوی عالمیان از قرن نخست تا قرن هشتم هجری به ترتیب همراه معرفی مختصری از شاعران فاطمی در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. باشد تا رضایت قلب مقدس این مادر غریب را جلب نماید و مرهمی بر جان خسته یگانه وارث و منتقمش مهدی موعود عجل الله فرجه الشریف باشد.
"اَللّهم عَجل فَرجه وَ سهّل مَخرجَه"
فاطمیه 1403 شمسی
قرن اول
نخستین اشعار فاطمی که به دست ما رسیده مربوط به زمان حیات پربرکت ایشان و مربوط به ماجرای خواستگاری و ازدواج بانوی دو عالم با امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام است.
در شب ازدواج این دو دریای نور به امر رسول، زنان مدینه ایشان را همراهی کرده و اشعاری در مدح ایشان سروده و همخوانی میکردند.
1- اُمّ سَلَمه
ام سلمه از برترین همسران رسول خدا و از برترین محبان و مدافعان بانوی دو عالم و اهل بیت هدی بود. ایشان در شب ازدواج فاطمه زهرا با امیر مومنان چنین به مدح بانوی عالمیان پرداخت:
سِرنَ بِعون الله جاراتي وَ اشکُرنَ في کُلِّ حالاتِ
به ياري خدا همراهی کنید (فاطمه را) اي هم قدمان و پروردگار را در هر حال شکر و سپاس نماييد.
واذکُرن ما اَنعَم ربّ العُلي مِن کَشف مَکروه و آفاتِ
به ياد آوريد آنچه را که پروردگار بلند مرتبه به شما انعام فرمود، شما را از ناراحتيها و آفات دور داشت
وَ سِرنَ مَع خَير النساء الوَري تَفدي بِعَمّاتِ و خالاتِ
پس امشب به پاس همه این نعمتها با بهترين زنان عالم هستي «فاطمه سلام الله عليها» که عمه و خالهها فدايش گردند همراهی کنید.
يا بِنت مَن فَضّله ذو العُلي بِالوحي مِنهُ والرسالاتِ
اي ميوه بهشتي! اي دختر بزرگ مردي که خداي بلند مرتبه او را با وحي و رسالت و نبوت فضيلت و برتري بخشيد (امشب بر تو مبارک باد).[10]
2-معاذه، مادر سعد ابن معاذ از اصحاب رسول الله نیز در شب زفاف خیر النساء من الاولین و الاخرین چنین سرود:
اَقولُ قولاً فيهِ ما فيهِ وَ اذکُر الخَيرات و اَبديهِ
سخني را بگويم که در آن آنچه که بايد باشد هست! خوبيها و برکاتي را بر زبان جاري کنم و آشکار سازم
مُحمد خَير بني آدمِ ما فيه مِن کِبر وَ لاتيهِ
محمد بهترين فرزندان آدم است و با اين عظمت و فضيلت نه تکبر دارد و نه بر خود ميبالد
بِفضله عَرّفَها رُشدَنا فَالله باِلخير يُجازيهِ
ما به فضل و عنايت او هدايت يافتيم، پس خدا به او پاداش خير عنايت فرمايد
وَ نَحنُ مَع بِنت نَبي الهُدي ذيِ شَرفِ قَد مَکنَت فيهِ
و ما همراه با دختر پيامبر هدايت و رحمت هستيم، که تمام فضائل و شرافت در او جمع و فراهم شده است
في ذَروَهٍ شامِخهُ اَصلَها فَما اَري شَيئا يُدانيهِ
او در اصالت و نجابت و مقام شامخ انساني در قله بلنديست که هيچ کس را به مقام قرب او نزديک نميبينم.[11]
3-عايشه دختر ابوبکر
خوش تر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
عایشه دختر ابوبکر نیز در شب ازدواج دو دریای نور برای عقب نماندن از قافله در حضور پیامبر چنین سرود:
يا نَسوه اِستَتَرنَ بالمَعاجز و اذکرونَ ما يَحُسنُ في المَحاضِر
هان اي بانوان مسلمان خويش را در روسريها و پوششها بپوشانيد و آنچه را که شايسته و مناسب است در مجالس به زبان آوريد
وَاذکُرن ربَ الناس اِذ يَخصنا بِدينه مَع کلّ عَبدِ شاکر
پروردگار مردم را به ياد آوريد که ما و هر بندهي سپاسگزاري را به دين خود مفتخر ساخت
والحَمد لله عَلي اِفضالِه وَالشّکر لِله العَزيز القادر
سپاس و ستايش از آن خداوند بلند مرتبهاي است که همتها را ارزاني داشته است
سِرن بِها فَالله اَعطي ذِکرَها وَخَصّها مِنهُ بِطُهر طاهر
فاطمه -سلاماللهعليها- دخت محبوب پيامبر -صلي الله عليه و آله و سلم- را (به خانهي شوهر) حرکت دهيد که خدا ياد و نامش را بلند و جاودانه ساخته و به او همسر پاکيزهاي چون علي -عليهالسلام- ارزاني داشته است.[12]
4-حفصه دختر عمر
فاطمهُ خَيرُ نِساء البَشَر وَ مَن لَها وَجهٌ کَوَجهِ القمر
فاطمه -سلاماللهعليها- برترین زنان بشر است، آن کسي که صورتي همچون روشني قرص ماه دارد
فَضّلَک الله عَلي کُل الوَري بِفضل مَن خُصّ بِاي الزُّمَر
خداوند به فضل خود تو را در آيههاي زمر بر تمام جهانيان برتري داده است
زَوّجَک الله فَتيً فاضِلاً اَعني عَليّاخَيرَ مَن فيِ الحَضَر
خداوند تو را به جواني با فضيلت، يعني علي -عليهالسلام- بهترين و شايسته ترين انسانها تزويج فرمود
فَسِرنَ جاراتي بِها اِنهّا کَريمهٌ بِنتُ عَظيم الخَطَر
اي هم قدمان با «فاطمه» راه برويد و سرور و شادماني کنيد که او بانويي بزرگوار و دختر بهترين و اشرف مخلوقات است.[13]
قرن دوم
5-دیک الجن حمصی
منظومه زیباى ((دیک الجن حمصى)) از شعراى قرن دوم و سوم هجرى، در شرح و توصیف ازدواج الهى آن حضرت مى باشد. این قضیه بیانگر یکى از عظمتهاى شخصیت آن حضرت و مقدمه اى براى فهم آن است که چرا و چگونه ذریه ایشان مورد عنایت خدا و پیامبر (ص) قرار گرفته اند. ابیات آغازین این منظومه چنین است:
اِنّ الرَسول لَم یَزلَ یقول وَالخَیر ما قال بِه الرسولِ:
اِنّک مِنّى یا عَلى اَلابى بِحیثُ مَن موساهُ هارونَ النّبى ...
و ترجمه متن کامل این سروده چنین است:
پیامبر پیوسته مى گوید و بهترین [سخن] آن است که پیامبر گوید که: تو نسبت به من ـ اى على شریف ـ مانند هارون پیامبر به [برادرش] موسى هستى [که در غیاب موسى جانشین او بود] با این تفاوت که پس از من پیامبرى نخواهد بود. از این رو بهترین عالمیان در نزد من هستى.
نسبت تو به من مانند نسبت دکمه به پیراهنم است [که به من پیوسته اى] و هر که با تو دشمنى کند گریزگاهى ندارد. تو براى من برادرى و داماد من هستى.
تو را آنکه بازگشت امور به سوى اوست به ازدواج زهراى هدایتمند و سرور زنان درآورده است. اولین مخلوق خدا [جبرئیل] در رفت و آمد بود تا او را از من برایت خواستگارى کند و گفت: خداى والاى تو مقرر کرده است که زهراى بتول به همسرى على درآید
پس بهشتها را به زیباترین زينتها آراست و حوریان، با متانت جلوه گر شدند. و نورهاى تابنده پدیدار گشت و فرشتگان آسمان هفتم به صف ایستادند
و من در میان آنان به خطبه خواندن برخاستم و آنچه را خواسته بودند، عطا کردم. سپس خداوند امر فرمود که میوه هاى در دسترس از شاخه درختان بهشت چیده شوند. و از فرازشان باران جامه هاى فاخر و زینتها باریدن گرفت تا به حد کمال از آن برخوردار شدند
و هر کس از حوریان و فرشتگان که بیشتر از این نعمتها بهره ور شد به فضیلت خود بر دیگران بالید / پس هر کس [جز على (ع)] (به خواستگارى آماده بود برگردانده شد.
زیرا خداوند خواست که زهرا همسر على مرتضى باشد. سپس [اى زهرا (س) و على (ع)] از شما دو نوه ام را به من بخشید که در آراستن عرش، چون دو گوشواره اند.
پس سپاس و ستایش خداى را به خاطر آنچه به پنج تن اصحاب عبا اعطا کرد. آنها براى دوستان و پیروان خود مایه امن و امانند و ایمان در آنان به کمال رسیده است. و هر که را با ایشان کینه ورزد به سوى آتش فروزان مى رانند. و مردم را به رشد و رستگارى در آغاز و انجام [دنیا و آخرت] هدایت مى کنند.[14]
همچنین این شاعر قرن دوم و سوم هجرى، در ابیات نخست قصیده منحصر به فردى که درباره مرقد مطهر آن حضرت سروده چنین مى گوید:
یا قَبرُ فاطمه الذّى ما مِثلُه قَبر بِطیبه طابَ فیه مُبیتا
اِذ فیکَ حَلّت بِضعه الهادى التّى تَجلى مَحاسِنُ وَجهُها حَلیتا
اِن تنإ عَنه فَما نإیت تَباعُداً اَو لَم تبن بَدرًا فَما اَخفیتا ...
اى قبر فاطمه که در طیبه (مدینه منوره) مثل و مانند ندارد. تو چنین آرامگاه مطهرى هستى! از آن روى که پاره تن پیامبر هدایت در تو منزل گزید و تو از جمال تابناک رخسارش زیور یافتى [اى دل] اگر از آن مرقد کناره گزینی به قصد دورى کردن نیست و اگر ماه تمام را نیافتى [از تابش انوارش] نهان نخواهى بود ...[15]
6-دعبل خزاعی
دعبل شاعر شهیر و معاصر با امام کاظم و امام رضا (علیهما السلام) ضمن اشاره به مساله شفاعت اهل بیت (ع) و از جمله زهراى مرضیه (س) در قیامت براى مومنان، چنین تصریح مى کند:
شَفیعى فى القیامه عِندَ ربىّ محمّد وَ الوَصى مَعَ البتولِ
وَ سِبطا اَحمَد و بَنو بَنیهِ اولئک سادَتى آلُ الرسولِ
شفیع [و واسطه بخشش من] روز قیامت نزد پروردگارم، محمد (ص) و وصى او [امام على] و زهراى بتول هستند. همچنین دو نوه پیامبر [حسن و حسین (ع)] (و فرزندان فرزندان پیامبر که سروران من و آل رسول هستند.[16]
وی در قصیده پر سوز و گدازش که به تائیه کبرا مشهور است درباره مظلومیت فرزندان زهرا مى سراید:
أ فاطِم لَو خَلَت الحُسین مَجدلا وَ قَدماتَ عَطشاناً بِشطّ فُراتِ
اِذنَ لَلطمت الخَدّ فاطِمُ عِنده وَ إجرَیتَ دَمعَ العَین فى الوَجناتِ
أ فاطِمُ قومى یَابنِه اَلخیر وَ اندُبىِ نُجومُ سَماواتِ بِإرضٍ فَلاه ...
اى فاطمه! اگر حسینت را مجسم مى کردی که در خاک و خون افتاده و بر لب نهر فرات تشنه جان داده، گونه خود را به سیلى نیلى مى کردى و اشک از دیدگان بر چهره روان مى ساختى. اى فاطمه! دختر خوبیها! برخیز و بر ستارگان آسمانى که به صحرا فرو افتاده اند ناله سر کن.[17]
7-محمد بن ادریس شافعى
فقیه و موسس مذهب شافعى (از مذاهب اهل سنت) نیز در سروده هاى ساده و اخلاقى خود چندین بار به مسإله شفاعت و توسل به بنی فاطمه اشاره کرده و چنین مى نویسد:
خاندان پیامبر پناه من و واسطه من به سوى خدا و پیامبرند و امیدوارم که به واسطه آنها در فرداى قیامت نامه اعمالم به دست راستم داده شود.
او محبت به اهل بیت را واجب الهى ـ که در قرآن به آن امر شده ـ مى داند:
یا آل بَیت رسول الله! حُبُّکُمُ فَرضٌ مِنَ اللهِ فى القُرآن اَنزَلَهُ
یَکفیکُم مِن عَظیم الفَخر إنکّمُ مَن لَم یُصلّ عَلیکُم لاصَلاه لَهُ
اى خانواده پیامبر! دوست داشتن شما واجب است و خداوند در قرآن کریم [آیات مربوط به] آن را نازل کرده است. همین افتخار شما را بس، که اگر کسى در نماز خود بر شما درود و صلوات نفرستد، نماز او مقبول نیست.[18]
همین دانشمند که به گواهى اشعارش از طرف مخالفان به خاطر دم زدن از حب اهل بیت مورد سرزنش بوده با تصریح به نام حضرت زهرا (س) مى گوید:
هر گاه در مجلسى از على (ع) و اولادش و فاطمه پاک یاد مى کنیم / مى گویند اى مردم از این حرفها بگذرید که سخنان رافضیان است. من در پیشگاه خداى مهیمن از کسانى که دوست داشتن فاطمه (س) و اولادش را رافضى گرى مى دانند، برائت مى جویم.[19]
قرن سوم:
8- رودکی سمرقندی
پدر شعر فارسی رودکی در فرهنگ ایرانیان و زبان فارسی مقامی بس بلند دارد. اشعار او جلوه گاه خردورزی و هویت و زیبایی شناسی ایرانیان است. از این رو در تاریخ ادبی ایران او را پدر شعر فارسی، آدم الشعرا و ابوالشعرا، به معنای نخستین شاعر می خوانند. استاد الشعرا نیز از القاب دیگر اوست و همه این ها بیانگر سابقه و جایگاه بلند او در تاریخ ادبیات فارسی است.
اما آنچه که کمتر به آن اشاره رفته گوشه های فکری این شاعر بزرگ زبان فارسی است. گوشه هایی که نشان دهنده اخلاص و مودت و دوستداری خالصانه ایرانیان در حق اهل بیت گرامی پیامبر علیهم السلام، از جمله حضرت زهراست. چنان که نخستین شعر فارسی موجود که به فاطمه زهرا (س) اشاره دارد و به ایشان ارادات می ورزد مصرعی بازمانده از آدم الشعرا ابوعبداله رودکی سمرقندی است که در آن روزگار دشوار و پر خطر برای محبان خاندان وحی چنین سروده است:
اَندر جهان به کَس مَگِرو جز به فاطمی
معروفی بلخی از شاعران بزرگ سده چهارم هجری نیز در تضمین و استقبال از رودکی چنین سروده است:
از رودکی شنیدم استاد شاعران اندر جهان به کس مَگِرو جز به فاطمی
قرن چهارم:
9-شریف رضی
شریف رضى، عالم و ادیب بزرگ قرن چهارم هجرى که حکومت را حق آل محمد مى داند، غاصبان خلافت را مورد عتاب و خطاب قرار داده چنین می سراید:
رُدّوا تُراثَ مُحمّد، رُدّوا! لَیسَ القَضیبُ لَکُم وَ لا البَردُ
هَل عَرقتَ فیکم کَفاطِمه؟ اَم هَل لَکُم کَمُحمّد جَدُ؟
میراث محمد (ص) را باز پس دهید، باز پس دهید! که نه آن عصا از شماست و نه آن عبا. مگر اصل و نسبتان به کسى همچون فاطمه بر مى گردد یا جدى مثل محمد دارید؟! [که خود را در حکومت مقدم بر اهل بیت مى دانید].[20]
10-مهیار دیلمی
مهیار دیلمى، شاعر ایرانى معاصر شریف رضى که به زبان عربى شعر مى سرود، خطاب به حضرت زهرا (س) مى خوانیم:
کَیفَ لَم تَقطَع یَدٌ مُد اِلَیک اِبنُ صَهّاک فَرَحوا یَوم إهانوکَ بِما سَإ اَباک
چگونه دست ابن صهاک قطع نشد؟!
روزی که به تو به خاطر گناهی که پدرت کرده بود به تو ناسزا گفتند، شادی کردند.[21]
11-حکیم میسری:
میسری، حکیم، طبیب و شاعر بزرگ ایران زمین نیز محبت و ارادت خود به فاطمه و خاندان وحی را چنین در چکامهی خویش فریاد میکند:
درودش بر علی هَرچِ آن نکوتر وَ بر جفت وی آن پاکیزه دختر
پس آنگه بر حسین و بر حسن بَر به فرزندان ایشان تن به تن بَر
12-دقیقی توسی
دقیقی توسی شاعری که فردوسی، هزار بیت او را در شاهنامهاش آورد و استاد فردوسی محسوب میشود در یکی از اشعارش چنین می سراید:
چنان چون من بر او گریم، نگرید اَبَر شُبَّیر، زهرا روز محشر[22]
که در اینجا منظور از شُبِیر، امام حسین (ع) است.
13- ابومحمد طلحه عونی
ابو محمّد، طلحه بن عبید اللّه بن ابی عون غسّانی، معروف به عونی مصری، اشعار بسیار زیاد و موزونی دارد به طوری که کاروانیان، شعرش را به شهرها و آبادیها ارمغان میبردند و مدّاحان اشعار او را در مجالس دینی و بازارها با صدای بلند انشا میکردند. تاریخ حیات و قصاید و قطعات شعرش گواه تشیّع و خود باختگی وی در محبّت و ولای اهل بیت (ع) است.
از جمله اشعار او شعری است که جسارت و حمله به خانه حضرت زهرا (س) و جراحت ایشان را این گونه نقل می کند:
صَكَّةً أثَّرَتْ بِحَيثُ أصابَتْ قَـطَـعَ اللهُ كَـفَّـه بِالشِّـفـارِ
[آن فراریِ همیشگی اینجا از شدّت کینه چنان بر فاطمه] سیلی زد که اگر به هر جایی بر میخورد اثر ضرب بر آن باقی میماند! [ببینید با آن صورت چه کرده است؟!] ...خدا دستش را بشکند ...[23]
قرن پنجم:
14-غضایری رازی:
محمد بن علی غضائری رازی (متوفی 426)، مکنی به ابوزید از شاعران بزرگ عراق و از مداحان امرای آخر دیلمی در ری و سلطان یمین الدوله محمود غزنوی است. لقب شعری او را غضائری و غضاری هردو نوشته اند.
مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود
که روز حشر بدین پنج تن رهانم تن
بهین خلق و برادرْش و دختر و دو پسر
محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن
اَیا کسی که شدی معتصم به آل رسول
زهی سعادت تو، لاتَخف و لاتحزن[24]
15-ناصرخسرو:
ابومعین حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در سال ۳۹۴ در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان امروز) در خانواده ثروتمندی چشم به جهان گشود و در سال ۴۸۱ در یَمَگان بدخشان درگذشت.
رضوان به هشت خُلد نَیارد سَر
صدیقه گر بود به حشر یارش
باکش ز هفت دوزخ سوزان نی
زهرا (س) چو هست یار و مددکارش
آن روز بیایند همه خلق و مکافات
هم ظالم و هم عادل بیهیچ محابا
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا (س)
چون به حب آل زهرا (س) روی شستی روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا
پس پی آن پسران رو، پس از آن که تو را
پسران علی (ع) و فاطمه ز آتش سپرند[25]
**
ذوالفقار ایزدی سوی که فرستادم بعد
زن و فرزند که را برد جز زهرا (س) و شبیر[26]
***
قال اول جز پیمبر کس نگفت
وانگهی زی آل او آمد مقال
جز که زهرا (س) و علی (ع) و اولادشان
مر رسول مصطفی (ص) را کیست آل؟[27]
***
من همی نازش به آل حیدر و زهرا کنم
تو همی نازش به سند و هند بد گوهر کنی
لعنت کنم بر آن بت کز امت محمد
او بود جاهلان را ز اول بت نخستین
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تا شد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کاو کرد و شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین[28]
***
در جای دیگر می سراید:
تازه شود صورت دین را، جبین سهل شود شیعت حق را صعاب
زیر رِکاب و عَلَم فاطمی نرم شود بیخردان را رقاب[29]
همچنین در جای دیگری می گوید:
فاطمیام، فاطمیام، فاطمی تا تو بِدّری ز غم ای ظاهری![30]
16-ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر (357-440ق)، از شاعران قرن پنجم هجری، دوران سامانی و غزنوی است که در اشعار خود بارها عمق محبت خود به اهل بیت عصمت و طهارت را آشکارا بیان کرده و به اهمیت توسل و شفاعت به این بزرگواران تاکید کرده است.
یا رب به محمّد و علی و زهرا یا رب به حسین و حسن و آلعبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا بیمنتِ خلق یا علی الاعلا[31]
قرن ششم
17-قوامی رازی
اشرفالشعراء امیر بدرالدّین قوامی خبّاز رازی از شاعران معروف نیمهی اول قرن ششم هجری است که به مواعظ حکم و مناقب خاندان رسالت شهرت دارد.
زهرا و مصطفی و علی سوخته ز درد ماتم سرای ساخته بر سدره منتها
در پیش مصطفی شده زهرای تنگدل گریان که چیست درد حسین مراد او
حب یاران پیمبر فرض باشد بیخلاف لیکن از بهر قرابت هست حیدر مقتدا
بود با زهرا و حیدر حجت پیغمبری لاجرم بنشاند پیغمبر سزایی باسزا[32]
18-سنایی غزنوی:
حکیم ابوالمجد مجدود بن آدم سنائى غزنوی، از شاعران قرن پنجم است. مولوی از او با عنوان «حکیم» یاد کرده است. برخی با استناد به اشعاری که در وصف ائمه سروده، وی را شیعه معرفی می کنند.
زبان سنایی در مدح خاندان اهل بیت و برتری دادن آنان بر دیگر صحابه تند و صریح است. ابیاتی از یکی از سرودههای مشهور سنایی چنین است:
سراسر جمله عالم پر ز شیر است ولی شیری چو حیدر با سخا کو؟
سراسر جمله عالم پُر زنانند زنی چون فاطمه، خیرالنسا کو؟
سراسر جمله عالم، پر شهید است شهیدی چون حسین کربلا کو؟
سراسر جمله عالم پر امامست امامی چون علی موسی الرضا کو؟[33]
قرن هفتم
19-سعدی
خداوندگار سخن، مصلح الدین ابومحمدعبدالله سعدی شیرازی یکی از بزرگ ترین شعرای ایران در حدود سال 605 هجری، در خانواده ای اهل علم در شیراز متولد شد. در نوجوانی پدر خود را از دست داد. در جوانی برای کسب علم وارد مدرسه نظامیه بغداد شد و به شهرهای زیادی در اقصی نقاط عالم سفر کرد. شاهکار جهانی او گلستان و بوستان بارها به زبانهای گوناگون در کشورهای مختلف به چاپ رسید.
ارادت و محبت عمیق سعدی به پیام آور رحمت و اهل بیت ایشان چنان زاید الوصف بود که وی در اشعارش بارها به مدح اهل بیت عصمت و طهارت پرداخته و دست توسل به دامانشان یازیده است.
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند جبار در مناقب او گفته هل اتی
زورآزمای قلعه خیبر که بند او در یکدگر شکست به بازوی لافتی
... یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب به خون پاک شهیدان کربلا
یارب به صدق سینه پیران راستگوی یارب به آب دیده مردان آشنا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست ای نام اعظمت در گنجینه شفا[34]
20-عطار نیشابوری:
فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلند نام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بوده است.
بدو گفتم ز درویشی زهرا (س) مرا جان و جگر شد خون و خارا
کسی کاو خواجه هر دو جهان است جهاز دخترش اینک عیان است[35]
عطار در الهینامه برای حضرت فاطمه زهرا لقب «خاتون جنت» را به کار میبرد و میگوید:
همه یاران در آن اندوه و محنت شدند آخر برِ خاتون جنت[36]
21-شیخ یوسف شامی
شیخ یوسف شامی از علمای شیعه در قرن 7 هجری است. ایشان در کتاب «درّ النظیم فی مناقب ائمه اللهامیم» می نگارند: نقل است که حضرت زهرا (ع) این اشعار را در مرثیه پدرشان سرودهاند:
قُلْ لِلْمُغَیَّبِ تَحْتَ أَطْبَاقِ الثَّرَی ان کُنْتَ تَسْمَعُ صَرْخَتِی وَ نِدَائِیَا
به آنکه در زیر تودههای خاک پنهان شده بگو اگر فریاد و صدای مرا میشنیدی!
صُبَّتْ عَلَیَّ مَصَائِبُ لَوْ أَنَّها صُبَّتْ عَلَی الْأَیَّامِ صِرْنَ لَیَالِیَا
بر من مصائبی فرو ریخت که اگر آنها بر روزها فرو ریخته بود، شب میشدند!
قَدْ کُنْتُ ذَاتَ حِمًی بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لاأَخْشَ مِنْ ضَیْمٍ وَ کَانَ حِمَیً لِیَا
همانا من در سایه محمد حمایتی داشتم که از ستم نمیترسیدم و او جورکش من بود
فَالْیَوْمَ أَخْضَعُ لِلذَّلِیلِ وَ أَتَّقِی ضَیْمِی وَ أَدْفَعُ ظَالِمِی بِرِدَائِیَا.
اما امروز برای شخص پست تواضع کنم و از ستم بر خود میپرهیزم و ستمگرم را با جامهام دفع کنم
فَإِذَا بَکَتْ قُمْرِیَّةٌ فِیلَیْلِها شَجَنا عَلَی غُصْنٍ بَکَیْتُ صَبَاحِیَا
اگر قمری به شبانگاهش گریه کند من در روز از غصه بر شاخساری بگریم
فَلَأَجْعَلَنَّ الْحُزْنَ بَعْدَکَ مُونِسِی وَ لَأَجْعَلَنَّ الدَّمْعَ فِیکَ وِشَاحِیَا
اندوه را پس از تو مونسم قرار میدهم و دانههای اشک را در هجر تو گردنبندم[37]
قرن هشتم :
22-صفی الدین حلی
وی از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن هشتم هجری است.
عبدالله بن معتز عباسى قصیده اى دارد که در آن جسورانه به اهل بیت تعرض کرده و معنى برخى از ابیات آن چنین است:
((ما وارث جامه پیامبر هستیم. چقدر بیهوده به دنباله هاى آن چنگ مى زنید؟ اى دخترزاده هاى پیامبر! شما با او خویشاوندى دارید ولى پسرعمو بر خلافت شایسته تر از دخترزاده است.))![38]
از آنجا که نسل خلفاى عباسى، به عباس، عموى پیامبر مى رسد، خود را مستحق خلافت و جانشینى پیامبر در امر حکومت مسلمین مى دانستند. اگر چه اصولا طرح خلافت ارثى و نسبى و نفى نواده هاى دخترى به عنوان فرزندان و ورثه اعتقادى جاهلى است و مبناى خلافت و امامت، چنان که در قرآن کریم آمده، فضیلت و لیاقت است نه صرف خویشاوندى.
صفى الدّین حلّى در پاسخ یاوه های وی و با همان وزن و قافیه شعر ابن معتز، پاسخى منطقى و مناسب حال مى دهد به گونه اى که جاى هیچ حرفى باقى نمى گذارد. ترجمه ابیاتى از شعر صفى الدین چنین است:
پیامبر در جریان مباهله، به شما مباهله کرد یا به آنها که دشمنان را نومید برگرداند؟ آیا شما از هر گونه آلودگى پاک شده اید [طبق آیه تطهیر] یا آنها به خاطر پاکى دلها و خردهایشان مصون از ناپاکى اند؟!
اینکه مى گویى: شما دخترزاده هایش هستید ولى پسرعموها مقدم هستند، [گویا فراموش کرده اى که] دخترزاده هاى پیامبر، عموزاده هایش هم هستند [زیرا دامادش على، پسرعموى اوست] و این نسبت نزدیکتر است به پیامبر [از صرف عموزادگى]. پس در قضیه خلافت باب مخالفت را فرو گذار، زیرا مرکب راهوارى نیست.[39]
23-علإالدین حلّى
علإالدین حلّى از علما و ادباى قرن هشتم نیز در مقام و مظلومیت فاطمه زهرا چنین می سراید:
بَیتُ بِهِ خَمسَه جِبریل سادِسُهُم مِن غَیر ما سَبَبِ بِالنّار یَشتَعلُ
خانه اى که در آن پنج تن بودند و جبرئیل نفر ششم بود، بدون دلیل موجهى به آتش کشیده شد.
و بدین گونه به حرمت خانه زهرا که در حقیقت خانه پیامبر (ص) و محل نزول آیات الهى بود اشاره مى کند.[40]
24-خواجوی كرمانی
کمالالدین ابوالعطاء محمودبن علیبن محمود، معروف به خواجوی کرمانی و متخلص به خواجو یکی از شاعران نیمه اول قرن هشتم است. وی در مدح و فضایل فاطمه زهرا چنین می سراید:
ز نام او شده نامي سه فرع و چار اصول
به يمن او شده سامي دو کاخ و پنج قمر
کمينه سوري بيت العروس او ساره
کمينه جاريه ي خانه دار او هاجر
به مطبخش فلک دود خورده را در پيش
ز مه طبقچه ي سيم و ز مهر هاون ازهر[41]
و در جای دیگر می گوید:
به نور چشم پیمبر که نور ایمان بود
عقیق صفوت یاقوت شرع را کان بود
نبود هیچ به عذر احتیاجش از پی آن
که شمع جمع طهارت از او فروزان بود
از آن به وصلت او زهر شده لآلی
که از شرف قمرش در سراچه دربان بود
نگشت عمر وحی از «حی» فزون ز روی حساب
چرا که زندگی او به حی حنان بود[42]
***
منظومه محبت دهر و آل او
بر خاطر کواکب ازهر نوشتهاند
دوشیزگان پردهنشین حریم قدس
نام بتول بر سر معجر نوشتهاند[43]
25-اِبن یَمین:
در میان شاعران قرن هشتم، باید به شعری از ابن یمین شاعر شیعی اشاره کنیم که به صورت خاص به حضرت فاطمه اشاره دارد. شعر ابن یمین اشاره به روایتی میکند که در آن چون خاتون محشر، یعنی حضرت فاطمه از محشر گذر میکند، دستور میآید که همه زن و مرد چشم بربندند و یکی از پیامبر میپرسد که چرا باید زنان هم چشم ببندند :
شنیدم ز گفتار کار آگهان بزرگان گیتی کهان و مهان
که پیغمبر پاک و الا نسب محمد سر سروران عرب
چنین گفت روزی باصحاب خود بخاصان درگاه و احباب خود
که چون روز محشر در آید همی خلایق سوی محشر آید همی
منادی بر آید بهفت آسمان که ای اهل محشر کران تا کران
زن و مرد چشمان بهم بر نهید دل از رنج گیتی بهم بر نهید
که خاتون محشر گذر میکند ز آب مژه خاک تر می کند
یکی گفت کای پاک بی کین و خشم زنان از که پوشند باری دو چشم
جوابش چنین داد دارای دین که بر جان پاکش هزار آفرین
که فردا که چون بگذرد فاطمه ز غم حیب جان بر درد فاطمه
ندارد کسی طاقت دیدنش ز بس گریه و سوز و نالیدنش
بیک دوش او بر یکی پیرهن بزهر آب آلوده بهر حسن
ز خون حسینش بدوش دگر فرو هشته آغشته دستار سر ...[44]
[1]بحار الانوار، ج 16، ص 405 و ج 71، ص 115.
[2]بحار الانوار، ج 43، ص 65.
[3]همان، ج 43، ص 65.
[4]همان، ج 43، ص 65.
[5]همان، ج 43، ص 19.
[6]الأمالی، جزء 1، صفحه 383.
[7]همچو مرغی که دانه برچیند / دوستان را جدا کند زهرا: بحارالانوار، ج 8، ص 51.
[8]همان، ج 43، ص 16.
[9]عوالم العلوم، ج 11، ص 161.
[10]فاطمه الزهرا سرور دل پیامبر (ص) / احمد رحمانی همدانی/ ص 581.
[11]همان ص 582.
[12]فاطمه الزهرا سرور دل پیامبر (ص) / احمد رحمانی همدانی/ ص 581.
[13]همان ص 581.
[14]مقاله تابش زهرا (س) در آینه شعر عربى / نرگس گنجی به نقل از دیوان دیک الجن، ص 57 ـ 59.
[15]مقاله تابش زهرا (س) در آینه شعر عربى / نرگس گنجی به نقل از دیوان دیک الجن، ص 57 ـ 59.
[16]همان به نقل از دیوان دعبل، ذیل حرف لام.
[17]همان به نقل ازدیوان دعبل بن على الخزاعى، ص 135.
[18]همان به نقل از دیوان الامام الشافعى، ص 115.
[19]همان به نقل از دیوان الامام الشافعى، ص 152.
[20]همان به نقل از دیوان الشریف الرضى، ص407.
[21]همان به نقل ازدیوان مهیار الدیلمى، ج 2، ص 367 ـ 368.
[22]بنگرید به: https://ganjoor.net/daghighi/parakande/sh9
[23]نسخهی خطی کتاب مثالب النواصب_ابن شهرآشوب، کتابت سال ۸۴۵ هـ.
این نسخه در کتابخانه ناصریه_لکنهو (کتابخانهی خاندان صاحب عبقات) نگهداری میشود.
- این ابیات در نسخه چاپی، ج ۶ ، ص ۲۹۲ ذکر شده است.
[24]شوشتری، قاضی نورالله مجالس المؤمنین، چاپ سنگی، تهران 1299 هـ.ق: 508.
[25]بنگرید به https://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh56
[26]بنگرید به https://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh108
[27]بنگرید به https://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh136
[28]بنگرید به https://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh197
[29]بنگرید به https://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh19
[30]بنگرید به https://ganjoor.net/naserkhosro/divann/ghaside-naser/sh227
[31]بنگرید به https://ganjoor.net/abusaeed/robaee-aa/sh2
[32]بنگرید بهhttps://ganjoor.net/ghavami/divan/sh110
[33]بنگرید به https://ganjoor.net/sanaee/divans/ghaside-sanaee/sh164
[34]بنگرید به https://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghasides/sh1
[35]بنگرید به https://ganjoor.net/attar/elahiname/ebkhsh17/sh8
[36] بنگرید به https://ganjoor.net/attar/elahiname/ebkhsh17/sh13
[37]مفاتیح الجنان/ شیخ عباس قمی اعمال ماه صفر
[38]مقاله تابش زهرا (س) در آینه شعر عربى / نرگس گنجی به نقل از دیوان صفى الدین الحلى، ص 92، (به نقل از دیوان ابن المعتز).
[39]مقاله تابش زهرا (س) در آینه شعر عربى / نرگس گنجیبه نقل از دیوان صفى الدین الحلى، ص 92 ـ 93.
[40]همان به نقل از مإساه الزهرا (س)، ج 2، ص 21. (دارالسیره ـ بیروت)
[41]بنگرید به https://ganjoor.net/khajoo/divan/bj/tarkib/sh4
[42]بنگرید به https://ganjoor.net/khajoo/divan/bj/tarkib/sh4
[43]بنگرید به https://ganjoor.net/khajoo/divan/bj/madayeh/sh11
[44]بنگرید به https://ganjoor.net/ebneyamin/divan/masnavi/sh5
امروز: | 2248 | |
این هفته: | 1936 | |
در مجموع: | 7607549 |